مهاجر
یجا گفته بودم
خنده بر لب های ما خشکیده است
بهجت و شادی زما رنجیده است
اشک ما از خون دل دارد نشان
اشک در باران غم نادیده است
واقعا همینه الان🫠
مهاجر
گرچه مشکل هازیاد است و مجال ناز نیست
خسته ام از بی کسی ها و کسی همراز نیست
کاش میشد که کسی حرف دلم را بشنود
هرچه میگردم دراین عالم مرا دمساز نیست
درتمام ناامیدی باخودم گفتم که هان
این همان پایان راه است و مرا آغازنیست
چون کبوترگوشه ای افتاده ام باحال بد
ای دریغا بال و پر بشکسته را پرواز نیست
مهاجر همدانی
Tasnim
آدمهایی که نظر دیگران براشون مهمه غمگین ترین آدمهان
هم اونارو دوست
هم تورو دوسِت فقط اون دیگی خیلیش بزرگتره مثلا خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
اصلا قهرم😒😂😂😂
نازتو میخرممممم اونارو چون تو پختی دوست دارم یادگار دوست عزیز است
دیگه الان نمیخوام مزه هویج میده 😂
من دوست دارم هویچ
بی تو نمیخوام هیچ