یافتن پست: #ساقی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وعده‌ای می‌ده، اگر چه کج بود
کز بهانه در گمانی ساقیا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بر لب خود بوسه ده، آنگه ببین
ذوق آب زندگانی ساقیا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
از لطافت در نیابد کس تو را
زان یقینم شد که جانی ساقیا



حضرت@دوست
حضرت@دوست
گوش جان‌ها پر گهر شد، زانکه تو
از سخن در می‌چکانی ساقیا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
در دل و چشمم ز حسن و لطف خویش
آشکارا و نهانی ساقیا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نیست در عالم عراقی را دمی
بر لب تو کامرانی ساقیا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ساقی بیار باده


یا رب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم

افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ساقی بیار باده و با محتسب بگو

انکارِ ما مَکُن که چنین جام، جم نداشت

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
ساقی! اگرم مَی ندهی، می‌میرم
ور ساغرِ مَی ز کف نهی، می‌میرم

پیمانۀ هر که پُر شود، می‌میرد
پیمانۀ من که شد تهی، می‌میرم

هجری قمی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را

اول پدر پیر خورد رطل دمادم
تا مدعیان هیچ نگویند جوان را

سعدی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را

اول پدر پیر خورد رطل دمادم
تا مدعیان هیچ نگویند جوان را

سعدی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی

دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

بر دست سیم‌گونه‌ی ساقی
روشن کنید شمع شب افروز جام را


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ساقیا جامِ مِی‌ام دِه که نگارندهٔ غیب
نیست معلوم که در پردهٔ اسرار چه کرد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمان سیاه

ساقیا آمده ام باز به میخانه ی تو
پر کنم جام تهی از لب مستانه ی تو


صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو