یافتن پست: #زن

خانوم میم
خانوم میم
چالش کتاب راه بندازیم؟

رها
رها


-هر چقدر اصیل تر،عمیق تر،ارزشمندتر و قابل اعتمادتر باشی,بخاطرِ آسیب های زیادی که تجربه کردی،
به کسی زخم نمیزنی،چون از میزان درد و ذات رنج خبر داری!
تو زمانی یک انسان درست هستی که اجازه ندی تکه های وجودت عقده و باعث شکستن دیگران بشه ....👌🙃

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
سرتیتر خبرها: دیفن هیدرامین تأثیر خودشو گذاشته و خواب آلود هستم.

مهاجر
مهاجر
آهنگ صدای تو پر از شور اذان است
جذّاب تر از "جاذبه ی ماه" بَنان است!

چشم تو نه یاقوت و عقیق و نه زمرّد
فیروزه ترین معدن الماس جهان است!

شیرینی لبخند تو خرمای جنوب است!
دلچسب تر از بامیه های رمضان است!

گل بوسه ی تو قند تر از قند فریمان!
یا نه... عسل خالص کوه سبلان است!

حلوای لبت باسلوق اصل مراغه ست!
خوشمزه تر از نان کُماج همدان است!

با شهد لبت کم شد اگر رونق سوهان
از بخت بد حاج حسین و پسران است!

در وصف وجودت چه بگویم، چه نگویم؟
چشم و لب و قد تو چنین است و چنان است!...

rahim
rahim
موقعی که تازه جوان شدم و خیال ازدواج به سرم زد مادرم اصرار داشت با دختر باایمان و باحجابی ازدواج کنم که تا آخر عمر یار و یاورم باشد. با همین معیارها هر دختری را که از همسایه و فامیل می‌شناخت به من پیشنهاد داد اما متاسفانه من تنها به دنبال یاری زیبا بودم.

مدتی گذشت و کسی که به دنبالش می‌گشتم را یک روز توی خیابان دیدم و در یک نگاه عاشقش شدم. تعقیبش کردم و خانه‌اش را پیدا کردم. ما زیر یک سقف رفتیم. همسرم زیبا بود اما نه باحجاب بود و نه باایمان.
عاشق او بودم و هرکاری برایش می‌کردم. وقتی گفت باید خانه‌مان در محله‌های بالاشهر باشد قبول کردم. گفت می‌خواهم درس بخوانم، قبول کردم و تلاش کردم تا به راحتی به تحصیل بپردازد. حتی موتورم را دادم و برای همسرم ماشین خریدم. روزها همین طور سپری شدند ولی او هر روز بیش‌تر تغییر می‌کرد.

او دیگر بهانه‌گیر شده بود و به هر دلیلی با من قهر می‌کرد. مشغولیتش با موبایلش بود و من هم انتظار می‌کشیدم دوباره همان همسر خودم شود اما یک شب روبرویم نشست و از طلاق توافقی گفت که بعدا مشخص شد به خاطر عشق‌اش به هم کلاسی‌اش این درخواست را کرده است.می‌گفت به درد هم نمی‌خوریم.

❤
در آغوش گیر ، مگر چند سوای دیگر عمر می کنی که فکرِ نگاهِ مردم تورا از نزدیک شدن به چشمه ی آغوشش باز می دارد ؟
درونِ همین رگه های درهم تنیده دستان،  قلب ها باید همدیگر را درگیر کنند و محبت را به هم حواله دهند .
آدمیانِ ساده و چوبِ خدا زده را بیخیال شو ، این ها حتی از خطِ اتوی رییسِ جمهور هم ایراد می گیرند ، عشقِ جوانه زده درونِ چشمانِ جوانان که جای خود دارد .
فدای سرت شوم روزگار آن قدر در پیچ و تاب و خمِ ابرو ی غم می گردد که همین آغوش ها برای هزاری آرزوست ، حال که تو در چند قدمی اش ایستادی و ملتمسی برایش ، استخاره دیگر برای چیست ؟
غرق شوید در هم ، مملو شوید از یکدیگر، مبادا حتی باد های شرقی شمارا بلرزانند ، شبیه بیدی شوید که در حضور معشوق ، مجنون می شود .
عشق را ، عطوفت را در بر گیرید که زندگی روحِ آدمی را خرد می کند و هیچ سپری جز محبت و وجودِ چشمانی که به تو باور دارند نمیتواند از نفس های روحت مواظبت کند .

بسم الله الحب
بسم الله الحب
درمان استرس با طب سنتی

قطعا همه ی شما در طول زندگی استرس و اضطراب را تجربه کرده اید، اساسا استرس و اضطراب از جوابهای غیرتخصصی بدن به مشکلات و همچنین حس نیاز شما برای پیشرفت و تغییر در زندگیتان ناشی می شود

اما مشکلات مالی، دغدغه های کاری و نیازهای عاطفی در صدر همه ی این نیازها قرار می گیرند.
باعث استرس شوند.

اثرات فیزیولوژیکی متداول استرس شامل سردرد، درد و تنش عضلانی، درد قفسه سینه، خستگی، تکرر ادرار، ناراحتی معده و بدخوابی هستند. همچنین استرس با اثر مستقیم برروی خلق و رفتار شما، منجر به علائمی مانند اضطراب، بی قراری،
فقدان انگیزه، تحریک پذیری، خشم غیرضروری، غم و اندوه، افسردگی و انزوای اجتماعی می گردد.

استرس می تواند حاد یا مزمن باشد. استرس بیش از حد می تواند عوارضی چون فشارخون بالا، چاقی، بیماری های قلبی، اضطراب و افسردگی را به دنبال داشته باشد. نکته جالب اینجا است که استرس حتی میزان لذت شما را از زندگی تحت تاثیر قرار می دهد
ادامه کامل مطلب در دیدگاه

❤
آدم‌ازیک‌جایی‌به‌بعدمی‌فهمد
که‌ازحالابایدآینده‌اش‌راازنوبسازد.
امابه‌نوعی‌دیگرمی‌فهمدکه‌
زندگی‌یک‌موهبت‌است؛
یک‌غنیمت‌است‌،یک‌نعمت‌است
ونبایدآن‌رافدای‌آدم‌های‌بی‌مقدار‌کرد
اصلاًازیک‌جایی‌به‌بعد،
حال‌آدم‌خودش‌خوب‌می‌شود.

حسام
حسام
امشب بین آش گوجه و سیرابی که از صب مونده بود حق انتخاب داشتم. من هم گفتم اینا که بالاخره آش اضافه میارن پس بزار علی الحساب سیرابی را بزنم. حدسم درست بود و آش اضافی اومده ولی معده من دیگه جا نداره..به نظرتون آخر شب هم می شه آش خورد؟!

حسام
حسام
بعد از ظهر رفتم چرت بزنم.👻خواب هادی 😐 را دیدم که یه گیم نت داره و من پشت مانیتور {-110-}نشستم. هادی هم داشت پرسه می زد. دقیقا نمی دونم چه غلطی می کرد ولی فکر کنم داشت برا من قهوه {-78-}آماده می کرد.پشت سرم دو نفر نشسته بودند. {-134-}حس کردم ازفک و فامیلای هادی هستند.شاکی شدم که آقا ما داریم کار تخصصی {-2-}می کنیم پس اینا اینجا په کار می کنند؟! یه دفعه پسر خالم{-160-} اومد در گوشم گفت : نگران نباش اینا هم مثل شما از کاربران درجه یک هستند.(پسر خاله ام اصلا تو این وادیا نیست از کجا اومد نمی دونم!!) منم گفتم آره ارواح عمم .کاربر درجه یک!! {-187-}

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
تصور کنید خانمتون واستون ناهار اورده ، میای قاشق اولو بخوری یهو یه تار مووووی بلند وسط برنجا با قاشقت میاد بالا
واکنشتون چیه؟

donya
donya 👩‍👧‍👦
از سری شات های قدیمی توییتر فارسی :))

Tasnim
Tasnim
باز کی توو گروه خصوصی به من خطاب داده و من نمیبینم پستو؟

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
رسمی : فاطمه منو سرما داد.

마흐디에
마흐디에
آقا این قابلیت که عکس پروفایل تو فقط مخاطبینت ببینن کجاس تو ایتا؟

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو