یافتن پست: #رویای

0
0
واست بهترین ها میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت

واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت

به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمام رو خواب میکنم

اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم

0
0
معین (خونه آرزو) تقدیم به بهترین
داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره
کنارت نمیزارم از زندگیم برو زندگی کن بزارم کنار
پی آرزوهای بد از منی منم غصه هام رو به دوش میکشم
میتونیم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین ها میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمام رو خواب میکنم
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم

پی آرزوهای بد از منی منم غصه هام رو به دوش میکشم
میتونیم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین ها میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمام رو خواب میکنم [ لینک]




wolf
wolf
همیشه افراد ساکت
را دوست داشته ام.

هیچگاه نمیفهمی در حال رقصیدن در رویای خویشند
و یا سنگینی بارِ هستی را به دوش میکشند...

iraj
iraj
می خواهمت !

در یک شب رویایی

آن هنگام که نفسهایمان

با هم در آمیخته شد !

و نبضِ تند دوست داشتن

در عمقِ جانم جاری شد !

و عشق را

که تنها می توانستم در آغوش تو بیابم !



شبیه یک قدیسه

که به رسالت دین اَش دعوت شده باشد !

من مؤمنم، به لبانت

به شریعتِ تنت

و غمگین از این همه زیبایی !

0
0
شبها زمان دلتنگی است برای تمام غریبه هایی که زمانی آشناترین بودند.

iraj
iraj
می خواهمت !

در یک شب رویایی

آن هنگام که نفسهایمان

با هم در آمیخته شد !

و نبضِ تند دوست داشتن

در عمقِ جانم جاری شد !

و عشق را

که تنها می توانستم در آغوش تو بیابم !



شبیه یک قدیسه

که به رسالت دین اَش دعوت شده باشد !

من مؤمنم، به لبانت

به شریعتِ تنت

و غمگین از این همه زیبایی !

wolf
wolf
یک دقیقه زل زدن در چشم زیبایِ تو چند ؟
افتخارِ دیدن روی فریبایِ تو چند ؟
.
حال چون آرامشت سهم کسی غیرِ من است
هم نشینی با فراق وحشت افزای تو چند ؟
.
در شمال شهر عشقت زندگی رویایی است
گوشه یِ پرتِ جنوبِ شهرِ دنیای تو چند ؟
.
بهره برداری ز مهرت حق از ما بهتران
حسرتِ آغوش گرم و ماهِ سیمای تو چند؟
.
ذوق شعر آنچنانی نیست در فهرست من
عشق بازی در خیالت با تمنای تو چند؟
.
مِهر در کانون گرم خانواده سهم تو
شب نشینی در تگرگِ سختِ سرمای تو چند ؟
.
خنده در مهتاب و نور ماه ارزانی تو
گریه در یک گوشه با حس تماشای تو چند؟
.
زیرکی در عاشقی را من نخواهم خواستن
کند ذهنی در جواب یک معمای تو چند ؟
.
نازنین ، خوش قد و بالا ، مهربانی مال تو
یک نگاهِ مهربان بر قد و بالای تو چند ؟
.
قدرت من در خرید "دوستت دارم " کم است
طعنه های سرد و نفرین های دعوای تو چند؟
.
جشن در ویلایِ ساحل آنقدر جذاب نیست
مرگ در دلتنگیِ غمگین دریایِ تو چند ؟


جواد مـزنـگــی{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

زهرا
زهرا
همه کامنت:|

wolf
wolf
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی…

wolf
wolf
با من بگو که همرهِ من پیر می شوی

یا آنکه بینِ راه، ز من سیر می شوی؟ !



ای ماهِ دوردستِ من، ای ماهیِ گُریز!

کی در میانِ بِرکه به زنجیر می شوی؟!



چون چکه ای ز نور، درآیینه می چِکی

آنگاه مثلِ آینه تکثیر می شوی



رویای صادقی که سرانجام می رسی

یک خوابِ عاشقانه که تعبیر می شوی



چین می خورَد نگاهِ غم انگیزِ آینه

وقتی ز دستِ آینه دلگیر می شوی



می روید ازکویرِگلویم، گُلی کبود

وقتی شبیهِ بُغض، گلوگیر می شوی !



دست ازفریب وفاصله بردار، خوبِ من !

داری برای خوب شُدن دیر می شوی..!





یدالله گودرزی

زهرا
زهرا
حس میکنم قلبم داره از بس تند میزنه منفجر میشه...
بعضی وقتا حس بدیه..
از دوری ..دلتنگی..نداشتنت..
بعضی وقتا خوبه...
از بودن همیشگیت (ک من ندارمت)هر لحظه عاشق ترت میشم و قلبم پر تر میشه از عشقت...
الان ازون وقتاییه که نیستی...
هستی اما نیستی...
پشت یه صفحه کوچیک هستی...
اما من تو رو همینجا میخام...
همینجایی که نشستم ..
بعضی وقتا تو رویای با تو بودن غرق میشم...
ببینمت چی بگم؟
من تو رو همه جوره میخام...
چه پشت این صفحه باشی ...
چه جلوی چشمام...
من تو رو همه جوره دوستت دارم...
فقط باش..تا با بودنت حس کنم منم میخندم...
فقط باش عشق من:قلب
^_^

سکوت شب
سکوت شب
آسمان همچون صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتاب است

امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب ست

خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه ای دلخواه

می نهم سر به روی دفتر خویش
تن صدها ترانه می رقصد
در بلور ظریف آوایم

لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم
آه... گویی ز دخمه ی دل من
روح شبگرد مه گذر کرده

یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده
بر لبم شعله های بوسه ی تو
می شکوفد لاله ی گرم نیاز
در خیالم ستاره ای پرنور

می درخشد میان هاله ی راز
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همراه نغمه های موزونش
گوئیا بوی عود می آید
آه... باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد

نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بی گمان زان جهان رویایی
زهره برمن فکنده دیده ی عشق

می نویسم در دفتر خویش:

((جاودان باشی ای سپیده ی عشق!))

LOEY♡
LOEY♡
@khaterah
اگه واقعنی تولدته
پس تولدتـــــــــ مبارکـــــــــــ دخمل-مال تو-
{-21-}{-81-}{-97-}{-97-}{-97-}{-111-}{-111-}{-115-}{-115-}{-142-}{-142-}{-171-}{-171-}{-171-}{-171-}{-168-}{-168-}{-180-}{-134-}{-125-}{-125-}{-96-}{-96-}{-96-}{-96-}{-69-}

سکوت شب
سکوت شب
من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها....

می خواهم با تو سخن بگویم....

می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم...

می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...

شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...

و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...

کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...

اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...

حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...

پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...

wolf
wolf
رد شدی از من، شدم هر ثانیه بیمار تر

روزگارم تیره تر شد، چشم هایم تارتر



شعرهایم تحت تأثیر حضورت بوده است

رفتی و دور از تو این شاعر شده کم کار تر



خاطراتت شب به شب از پا می اندازد مرا

ای که رویای تو از کابوس، لاکردار تر!



حسرتی در سینه برجا مانده از یاد تو که

چشمهایم با مرورت می شود هربار، تر!



شعر گفتم تا بسوزانم تو را، خود سوختم

هرچه شاعر مردم آزار است، خودآزارتر!



نفیسه_موسوی{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو