Tasnim
واس دوتا فسقل ماژیک رنگی گرفتم
هرکدوم ۱۴۰
حس میکنم ته قلبم درد میکنه
g.h.o.l.a.m.a.l.i
گفتن تنهای سخت هست نمی توانی
ولی من تنها نیستم تو هستی می دانی؟!
هر جا برم همراه منی تو ای جانان جانی
همراه من آهنگ ها قشنگ می خوانی
آری تو همه جا با منی از من دور نیستی
همه جا با من هستی هنوز هم می مانی
هرکسی می آید، چند روزی بعد رفتنی
این تو هستی که در خیال من غلتانی
مهدی
بعضے وقتا دوران سختیو میگذرونی.
هیچڪس ، مطلقا هیچڪسے هم ڪنارت نیست؛
شاید خودتم نمیخواستے ڪہ ڪسے باشه.
چون شاید انقد اون موضوع پیچیدست
ڪہ توضیح دادنش بہ ڪسے فقط باعث میشه
بیشتر توے اون غصہ غرق بشی،
هرچند این امڪان هم بہ شدت وجود داره
ڪہ اونجورے ڪہ باید تمام و ڪمال نتونے اینو بفهمونی
ڪہ دقیقا درگیر چہ چیزے هستی؛
بنابراین هیچ ڪمڪے بهت نمیڪنہ توضیحش.
بعضے وقتا هم دلت میخواد یڪے ڪه
تموم داستان زندگیتو میدونہ مخصوصا غصههاتو
بشینہ ڪنارت و تو چشمات زل بزنہ و بگہ "میدونم.."
و بغلت ڪنہ و بدونہ دلیل اشڪ ریختنات چیه
هیچ سوالے نپرسہ و فقط پیشت باشه.
بعضے وقتا بودنِ همچین آدمے تو زندگیت آرزو میشه
ولے تهش فقط خودت تنهایی.
جورے ڪہ بعد مدتها ڪہ درگیر غمی
وقتے اتفاقے چیزے رو واسہ ڪسے تعریف میڪنی
ڪہ چہ دورانے رو گذروندے یا میگذرونی،
تعجب میڪنن و میگن ڪاش بهم میگفتی
و توو جواب فقط میگے دیگہ گذشته
و با غصهاے این جملہ رو میگے ڪہ ینے "ڪاش بودی.."
خیلے سختہ وقتے ڪہ واقعا دارے این دورانو میگذرونی
بہ خودت بگے "من تنهام و باید خودم حلش ڪنم"
بہ هر درے میزنے ڪہ این واقعیتو قبول نڪنی.
ولے چیڪار میشہ ڪرد
حسام
برید دعا کنید به جون مسئولین که تو این دور و زمونه خرید کردن را نسبت به گذشته خیلی سریع و آسون کردن برامون
.
.
.
وارد فروشگاه میشی قیمتارو میبینی زود خارج میشی
حسام
وقتی یه لباسی رو میخوای اما پولشو نداری بخری همیشه دلت پیشش میمونه اما وقتی بری پُرو کنی و ببینی بهت نمیاد دیگه بهش فکر نمیکنی خیلی از آدم ها هم همینجورین فقط از دور برامون قشنگن..!!
?
ماکادمیا خوشمزس پیشنهاد میدم امتحان کنید
مخصوصا شکوندنش با اون فلزش خیلی حال میده😂
خانوم اِچ
اگه برای ۳/۲/۱ نتونستین کاری کنین نگران نباشین ۳/۳/۳ تو راهه
جانم❤
تو سرگرمِ رقص بودى ،
من سرم گرمِ تو
تنت كمانچه ىِ غم بود.
در دستانِ من
سينهات خيسِ اشك
تو دل بُرده بودى
من را اما جا گذاشته بودى
جايى ميانِ يك بغض...
صداىِ كمانچه ميانهىِ رقص تو
و دستهاى من
به عمقِ زلالِ رودخانهاى مىماند
كه مىشود سرخ سنگ هاىِ صيقلىاش را شمرد
و
زلال شد...
كاش اين بغض امانام دهد
به آرامش
به يك نفس عميق
به يك فرياد
به يك دوستت دارم با صداى بلند.
من سرم گرمِ تو بود
مست ِ شنا بر حرير دامنت
غرق شده
در آبى رودخانهىِ صدات
حالا
تنها سرخ سنگِ صيقلىام بر كنارهىِ رود
با دست هات بردار مرا
كه بَر دارم
و پرتاب ام كن تا دورها و دورها...
تا جايى كه يادمان نيايد
يك روز چشم هامان بى قرار شد
و
يك صبح قرار گذاشتيم
و
براىِ يك عُمر در ميانه هاىِ آغوش و باد
عاشق شديم
تو نوشتى دستهايم را بگير
اصلا براىِ تو
و من براىِ هميشه سرم گرم تو شد.
جانم❤
احتمالا برایش دوران سختی بود؛
دورانی تقلا میکرد زندگی کند
پیشرفت کند،خوشحال باشد،اشک بریزد،اما خاموش نشود،نفس بکشد بدون درد،نترسد،بجنگد،نرود و بماند،بسازد انسان باشد.
زنده بماند،زنده بماند،زنده بماند.
aliaga
شیکمم درد میکنه فک کنم آپاندیس دارم
نیم ساعته همه ش دارم آه میکشم
اوه یس
ای بابا