یافتن پست: #دانش

aliaga
aliaga
آغااااا فارسی غذای یتیمچه میشه بی پدر مادر؟؟؟؟؟؟؟؟:فکر

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
دخملا کدومتون اینستاتون کار مکنه عسک موهامو بدم برفسین ب کراتین کار:اشک:)):-s

رها
رها
دوتا اصلاحیه اومد برا دفترچه استخدامی برید مطالعه کنید بیینید شاید تعداد پذیرش تو شهرتون بیشتر شده باشه i3ahar_sanjab @elham@

خانوم اِچ
خانوم اِچ
چرا انتخاب واحد انقد استرس داره :/
الکیااا

یاس
یاس
اوووووه جوری برف باریده شهرمون که ادارات دو ساعت دیرتر شروع میشه
و مدارس تعطیل
بعد اینجا در پنجره بازه :دی
و دانشگاه باز
و قرار بود ارایه من اخر بهمن باش
که یهو استاد فرموند فرداس
نمی دونم چی چیش مریض و بستری ممکن فوت بشه و دیگه نشه بیاد
با من از شانس نگید مرسی عه :رفتن
التماس دعای شدید قد دونه های برفی که کل کشور اومده و میاد

رها
رها






یاس
یاس
جهاد دانشگاهی منتشر کرد؛
🔰 دفترچه راهنمای ثبت نام دومین آزمون استخدامی طرح شهید زین‌الدین
📌استخدام‌های استانی با شرایط خاص
[لینک]

✔️ استخدام و معرفی منابع آزمون👇






📡 والا نمدانم چیه بازش نکردم
گداستم شاید به درد کسی خورد

fatme
fatme

یاد استاد ریاضیمون افتادم
به ریاضی اصن توجه نمیکردم
کلاسایی که حضوری نمیزد رو نمیرفتم
وقتایی که میرفتم کتاب میخوندم کاری به درس دادنش نداشتم
جزوه نمینوشتم
میخوابیدم
کلا پرت بودم سر کلاس این بشر فقط یبار رفتم پای تخته
یبار که سرم رو میز بود صدام زد بم گفت داشتم چی میگفتم؟
منم فقط نگاش کردم مقنعمم کج😂😂همه هم خندیدن
بم گفت میخوای سر کلاس من بخوابی اصن نیا همونجا خودمو افتاده فرض کردم
دوتا همکلاسیم ک اوکی ام باهاشون خوب بودن سر کلاسش هرکاری من نمیکردمو اینا میکردن
آخرش چی شد؟
من پاس شدم
اون دوتا افتادن😂😂خرخونمونم افتاد
بعد فیزیک ک خودمو... دادم براش افتادم😂😂

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
اساتید؟ از شهرمون یه نفر برمیدارن بنظرتون شرکت کنم یا حیفه چارصد تومنه بدم ب اینا؟؟

Tasnim
Tasnim
قرمه سبزی با لوبیا سفید دارم درست میکنم
چیکار کنم، لوبیا قرمز نداشتیم

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
اساتید؟ مهندسی فناوری اطلاعات از گرایشات کامپیوتره؟

마흐디에
마흐디에
سِرُم نوشتن برام🚶🏼‍♀️

aliaga
aliaga


۹۶

:گل

Tasnim
Tasnim
دیروز فسقل از رو صندلیش افتاد و دستش شکست و من امروز نرفتم امتحان دانشگاه رو بدم و عالم و آدم رو از مشکلی که برام پیش اومد خبر کردم. دانشگاه با اینکه هفته بعد بیام امتحان بدم موافقت کرد و خدا رو شکر به موقع دست فسقل رو گچ گرفتیم و من دیشب راحت خوابیدم.
از اون طرف دوستم که شرایط تحصیلش عینا مثل منه، دیشب برای بار چندم دخترش تشنج کرد و تا صبح بیمارستان بود. و صبح رفت امتحانش رو داد و چون اصلا نخونده بود امتحانش رو خراب کرد. اونوقت اون میگه خدا بزرگه و مهربونه. من میگم خدایا مگه من چی کار کردم بدبخت شدم.
چقدر از خودم خجالت کشیدم و احساس حماقت کردم از این همه بی ظرفیتی

هادی
هادی
آن قَدَر گرم است بازار مكافات عمل
گر به دقت بنگری هر روز، روزِ محشر است . . .

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو