خانوم میم
امروز بچه های دانشگاه اومده بودن گلاب گیری محلمون
بعد دانشجوها شماره مامانمو گرفتن🤣🤣🤣
هادی
نمکایی که باهاشون کند زده بودم به پفک هندیا رو نگه داشته بودم توشون سیب زمینی گذاشنم بپزه روشم در گذاشتم
حالا گند خورد به سیب زمینی ها نمک چسبید بهشون جدا نمیشد آخرش مجبور شدم سیب زمینی آبپز بذارم با اون سیب زمینی ها که شور شده ترکیب کنم کوفت کنم :/
Samira
تو یه جمع، خیلی جدی
اومدم تو بحثشون شرکت کنم،
زبونم نچرخید بجای ترس از ارتفاع
گفتم شرم از ارتفاع دارم
یکی گفت یعنی روت نمیشه بپری؟
اینجوری بود که درونگرا شدم 😐
خانوم اِچ
ساعت سه چرا انقد بیداریین
حسام
عجب مراسمی ...سر مزار مراسم ختم و فاتحه..تو کانون براش ختم قرآن و فاتحه ..خونه خودشون ختم قرآن وفاتحه و آخر شب هم قرائت دعای کمیل و روضه
اعمال انسان ها را خود خدا فقط می دونه و بس ...ولی همین که باقیات صالحاتی از خودت بزاری که حواسشون به آخرتت باشه خیلی ارزش داره
من از هف سالگیم تنا رفم کلا از اول مستقل بار ارومدم
خانمم از پارسال بچه ها رو تنها میفرسته
ولی خب ما روستا بودیم حمومای روستا ترسناک بودن