یافتن پست: #خورشید

حضرت@دوست
حضرت@دوست


به تو میگم که نشو دیوونه ای دل
به تو میگم که نگیر بهونه ای دل
من دیگه بچه نمیشم آه
دیگه بازیچه نمیشم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عاشقان را بستر سنجاب لایق کی بود
مردم دیوانه را خاکستر گلخن خوش است

کی ز خورشید جمالش خانه ام روشن شود
گر فتد گاهی سوی من عکسش از روزن خوش است

جیب پیراهن، خود از مستی درید آن غنچه لب
کان تن نازک میان چاک پیراهن خوش است

عاشقان راهست اهلی دست بر دامان یار
دست ما آلوده دل‌ها دور از آن دامن خوش است

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در پای من افتاد سر از شوق چو دانست

مهمان تو خورشید رخ و مهوشم امشب

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سایه روشن بود روی گیتی از خورشید و ابر

ابرها مانند مرغانی که هر دم می‌پرند

بر زمین خسبیده نقش شاخ‌های بید بن

گاه محو و گاه رنگین لیک با قدی بلند

حضرت@دوست
حضرت@دوست

کی ز خورشید جمالش خانه ام روشن شود
گر فتد گاهی سوی من عکسش از روزن خوش است

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وقتی سازدلم به هوای خورشید روی تو کوک میشه...
دست خودم نیست ..دل نوای بی نوایی سر میده



حضرت@دوست
حضرت@دوست



چشمان تو چندان ژرف است که
چون برای نوشیدن به سوی‌اش
خم شدم

همه‌ی خورشیدها را در آن
جلوه‌گر دیدم

و همه‌ی نومیدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کرده‌اند

حضرت@دوست
حضرت@دوست

ز اقبال جنون خورشید رویی در نظر دارم
که مغز صبح رادارد پریشان جوش سودایش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم

خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را


حضرت@دوست
حضرت@دوست

غنچه آسا نشوم خیره به خورشید سحر
من که با عطر غمت سر به گریبان دارم

حضرت@دوست
حضرت@دوست

چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا

که جفتِ جانِ ما در باغِ آتش آشیان دارد

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
{دنیابدونِ‌لبخند،مثل‌آسمونِ
بی‌خورشیدمیمونه*.*🎱💛🚴🏻‍♀️}

حضرت@دوست
حضرت@دوست

آن چه روی است که چون عکس به می می‌انداخت
عکس خورشید در آب خضر افشا می‌کرد

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو