یافتن پست: #خوانده

...
...
داری آیندتو به چی میفروشی؟
به چت کردن؟
به اکسپلور؟
داری با آیندت بازی میکنی؟
گوشی برات میمونه!
آدمای تو گوشیت میمونن!
چت کردنات ادامه پیدا میکنن!
اکسپلور میمونه
پیجت باقی میمونه
ولی عمرت ، آیندنت، زمانت
و از همه مهم‌تر فرصتات از دست میرن
و قابل برگشت نیستن
گوشی ارزش داره
یا آینده‌ای که با درس خوندن تو ذهنت ساختی؟
موقعیت اجتماعی با گوشی بدست نمیاد :)
مهارت با گوشی و چت کردن بدست نمیاد ؛)
لایک کننده موفقیت دیگران نباش!!!
؛ ─────────

...
...
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣀⠤⣒⠒⠤⣴⣶⣦⡀⠀⠀⠀
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⡠⢎⡀⣶⣾⣲⣧⣬⣙⣻⣖⢷⡄
⠀⠀⠀⠀⢠⠃⣤⣾⣯⡥⢴⣦⠴⡛⡻⢿⡿⢯⣿⡄
⠀⠀⠀⢰⣯⣾⣿⣿⣿⣯⣭⠁⠀⠀⠈⠂⠅⢤⣿⣿
⠀⠀⠀⣷⡟⠀⠉⠛⠉⠁⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠱⣬⢿
⠀⠀⠀⢻⡇⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠘⠌⠟
⠀⠀⠀⠈⢿⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣠⣀⡀⠀⠀⠀
⠀⠀⠀⠀⠈⢁⠀⠀⠀⠀⠀⡴⢛⣩⣤⡄⠀⠀⠀⠄
⠀⠀⠀⠀⠀⠘⢟⣻⢿⣧⠀⠀⠟⠒⠊⠀⠀⠀⠀⠄
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠘⠉⠈⢹⠀⠀⢀⡀⠀⠈⠁⠀⡈⠀ ⠀⠀⠐⡀⠀⢇⠀⢀⡠⠟⠢⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢠⣿⣦
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠐⡀⡼⠉⢉⣀⣠⣤⡀⠀⠀⠀⠀
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠁⠀⠰⠛⠉⠁⠀⠈⠀⠀⠀⣰
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⡀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣴⣾⣿
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣠⣿⣿⣦⣀⣤⣤⣴⣾⣿⣿⣿





حضرت@دوست
حضرت@دوست

در نماز عشق در وقت قنوتم خوانده ام
"طاعتی من انت" تو حالا چه فرمان میکنی؟

شامی
شامی
آنقدر کلافه‌ام...
که ساکت ماندم
چون آب، درون برکه راکد ماندم
بی‌حوصله‌تر ز برگ پاییز شدم
در اوج جوانی‌ام، غم‌انگیز شدم...
پاییز! مرا چه خوب می‌فهمی تو!
ما را چو دمِ غروب می‌فهمی تو...
حاشا که جهان، چه حزن‌انگیز شده
انگار... تمام شهر، پاییز شده...
بی‌حوصله‌ام، کلافه‌ام، غمگینم
برگم، که به شاخه‌ی جهان، سنگینم ...


...
...
کاسپارف معروف، در بازی شطرنج به یک آماتور باخت. همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند و او این گونه عنوان کرد: «در بازی با او نمی‌دانستم که آماتور است. برای همین، با هر حرکت او دنبال نقشه‌ای که در سر داشت می‌گشتم. گاهی به خیال خود نقشه‌اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش‌بینی می‌کردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می‌دیدم. تمرکز می‌کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم. آن قدر در پی حرکت‌های او بودم و دنباله‌رو مسیر او شدم که مهره‌های خودم را گم کردم. بعد که به سادگی مات شدم فهمیدم حرکت‌های او از سر مهارت‌نداشتن بود و فقط مهره‌ها را حرکت می‌داد و من از لذت بازی غافل شدم چون به دنبال نقشه‌ای بودم که وجود نداشت. بازی را باختم اما درس بزرگ‌تری یاد گرفتم که تمام حرکت‌ها از سر حیله نیست. آن قدر فریب دیده‌ایم و نقشه کشیده‌ایم که صادقانه حرکت کردن را باور نداریم و به دنبال نقشه‌هایش می‌گردیم آنجاست که مسیر را گم می‌کنیم و می‌بازیم.»

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در نگاهت خوانده ام اشعار نغز “خواجه” را
جلوه های گلشن شیراز دارد چشم تو


حضرت@دوست
حضرت@دوست
کاتب اینطور نگارش کرده بود {-95-}{-108-}
나는 당신의 고통을 샀다
하지만 당신은 무엇을 했습니까?
당신은 충실했습니까?
난 아직도 너의 상황이 걱정돼
당신이 그것을 알든 모르든
{-121-}외로운 미친

سارا
سارا
چیزهایی که من می‌خواهم بدانم در کتاب‌ها هستند و بهترین دوست من کسی است که به من کتابی بدهد که تا حالا نخوانده‌ام ...



شامی
شامی
داداچام ابجیام اینجا اموزش کار با ساینا رو یاد میگیرید. [لینک]

بهناز
بهناز
سلام به همگی {-11-}

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو