maryam
روزی دلتنگم خواهی شد
روزی بودنم را میخواهی....
ولی اون روز خیلی دیره...
چون زمانی که باید میبودی
در پی شادیو محبت با دیگران بودیو
منو در تنهاییم رها کردی !!!!!
قلبم
احساسم
تمام فکرمو....
ازت میگیرم
و چنان میرمو
فراموشت میکنم
که انگار هیچوقت وجود نداشتی
همونطور که میخواستی .
کلی تلاش کردمو
در انتظارت بودم ......
شاید الآنم حرفم برایت خنده دار
یا بی معنا باشد
ولی وقتی قلبتو مثل قلبم شکستند و رهات کردند
به یادم می افتی
که متاسفانه خیلی دیره......
مطمئن باش
هر چند دلم نمیخواد این اتفاق برات بیفته
ولی هر چه با من کردیو توسط دیگری و صددرصد تجربه خواهی کرد
چون دنیا بی حسابو کتاب نیست
که قلبی که دوستت داشتو بشکنی و رها کنی بخاطر دیگری چون در خیلی مسائل راحتتر باهات پیش میرن.....
تا امروز دوستت داشتمو منتظر محبتت بودم ....
ولی از الان به بعد فراموشت میکنم
طبق خواسته ات
فقط امیدوارم روزی که نفر بعدی همینطور که قلبمو شکستی قلبتو شکست
منو به یادت بیاری
تا بفهمی چه دردی کشیدم.....
مهدی
بزرگ شدیم و
فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه
با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست!
بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود
و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته!
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست!
و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت!
بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم؛
بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند! شاید هم رفته باشند...!
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود.
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود،
غضبش عشق بود،
و تنبیه اش عشق...
و خیلی بزرگتر شدیم
تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر،
انحنای قامت اوست ....!:🥺🥺💗
...
از آدم بودن، تناقضها را دوست دارم.
اینکه پشتِ خندههایت یک اندوه عمیق داری،
اینکه دوستش داری اما
گاهی قلبت پر از نفرت میشود،
اینکه غمگینی اما ته قلبت هنوز امید داری.
ما آدمها
تکههای سرهم شدهی حسهای متناقضیم.
پر از وسوسه و شرم و عشق و رنج و شادی.
هیچ کس نیست که بتواند
خودش را از این تناقضات جدا بداند.
هر لحظه تجربهاش میکنیم
و ادامه میدهیم،
ادامه میدهیم تا
نور را دوباره لمس کنیم ...
ali
تو باشگاه داشتم خودمو گرم میکردم
مربی اومد گفت داداش اشتباه میزنی
گفتم من که هنوز شروع نکردم
خودت گفتی گرم کن
گفت اره
ولی نگفتم با بخاری
ali
تنها برنامه بدرد بخور گوشيم ماشين حسابشه!
اونم واسه وقتايي كه ميرم دكتر
حساب كنم اگر هر ساعت 15 تا مريضو
ويزيت كنه سر ماه چقد كاسب شده!!
امیر علی
بیا به آرامش فکرکنیم
به زندگی
به عشق
به بهشت
به جهنم
به درک
به توچه
به من چه
برو اعصاب ندارم می زنم شل و پلت می کنم ها !