اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری
غلتیدنِ بـاران ....
برگـونہ ۍ سـردِ زمین ...
خبـر از عصـرجمعه
لبـریز از تنهایـے میدهد ...
و من در تڪرارِ عادتِ
دوست داشتن تو ....
چشمهایـم را در مسیرِ آمدنت
پیـوستہ میـدارم نگران از اینکه.. ...
روزگـار ...
آرزوۍ دیـدار تـورا محـال ڪند...
یا آمیـزشِ اشڪ و بارانِ
نشسته بردیـده ام ....
چشـمِ انتظـارِ مـرا تـار ڪند ...
چون فردا قراره جمعه باشه
نیاز دارم زود تعطیل بشم