سعید منادی
دیر که جواب میدهی نگران میشوم
میگویند نگرانی، عشق نیست
چند روز که صدای خندههایت را نمیشنوم دلتنگ میشوم
میگویند دلتنگی، عشق نیست
بـه بودنت، بـه عاشقانههایت عادت کردهام
میگویند عادت عشق نیست
و من هنوز حیرانم از این همه کـه درگیرم با تـو
کـه میگویند عشق نیست
تـو بگو عشق هست؟
یا عشق نیست؟
سید ایلیا
لبخنـد بزن!
بریز و بپاش ڪن!
آغـوش فصلی ات را رو ڪن!
از سمت خـوشبختی بیا
با یڪ دوجین خورشید
و پیچڪِ ابر و باران!
در نگاهت عشـق ایستاده!
هنوز ڪه هنوز است،
بامدادِ دوست داشتن تـوست
و صبـح لبخند ملیحی از تــو،
ڪه دارد بر چشمان من چڪّه می ڪند..!!