یافتن پست: #برو

خانوم میم
خانوم میم
امروز خانم میم کلاس خیاطی رفت!
اکنون علاوه بر گلدوزی ، قلاب بافی ، خوشنویسی فانتزی ، خیاطی هم بر هنر های وی افزوده شد
:خوشحال

♡✓
♡✓
بوستان را هیچ
دیگر در نمی‌باید به حسن
بلکه سروی چون تو می‌باید کنار جوی را

ای گل خوش بوی
اگر صد قرن بازآید بهار
مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را


سلام روزتون بخیر و شادی


یاس
یاس
سال دیگه پهپادها میگن پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت :))


خوب بودش:دی

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i


دیگ هر چی بود دادم ب فراموشی ک بهترین کاره باید آدم از ی جای ب بعد هر چی دارعه بده تا بره رفتنی رو دیگ جلوش نمی گیرم بسلامت خوش بگذره
فقط ی چیزی اینبار دیگ سمت من برنگرد خب برو هر کجا ک بهت خوش میگذره....

بهار نارنج
بهار نارنج
فردا ۵ تا درس امتحان دارم فقط یکی خوندم:گگگ
چشامم شدید میسوزه:گگگ
برم تقلب کنم؟:گگگ
شانس من ی مراقب میاد مث عقاب هم بالا سر من:اشک

رها
رها
دوستان بدلیل بهم ریختگیم یه مدت نیستم .دوستتون دارم .در پناه حق ❤️🙏🌸

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
من یاد گرفتم تو مسیر زندگی باید بروم منتظر کسی نمانم اگه با ما بودی ما رو دیدی زیارتت قبول اگه ندیدی هم لیاقتت نبود پس ....

aliaga
aliaga
ای نشسته
تو در این خانه‌ی پرنقش و خیال
خیز از این خانه برو،
رخت ببر، هیچ مگو…



یاس
یاس
وقتی که روحت رو سگ گاز گرفته
رو زمین میشینی
بدون هیچ حرف و کلامی
مثل بدن های صد پاره ای که در خاک ارمیده ان
جوانانی پر پر شده
و استخوان هایی بی پلاک
همه را می شناسند
اما گمنام مانده اند
منم
گم گشته ام
دیگر ادا اطوار رعایت پرستیژ
برایم بی مفهوم شده
گوشه ای می شینم
روز زمین خاکی که مال شماست
یا ابنا روح الله
و یا انصار الله
ادرکنی

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
ی درسی رو روزگار بهت میده حالا سخت یا راحت ارزون نفروشش خب من درس گرفتم و این و دیگ نمی فروشم اینو گفتم تا بدونی راه برا رفتنی ها باز کردم و دیگ اصلا هم مهم نیس رفت اومدن شون بسلامت ....

donya
donya 👩‍👧‍👦
من برم بخوام ساعت۱۰بیدارم کنین به کارام برسم:خمیازه

donya
donya 👩‍👧‍👦
حالا اگه این خونه ی ما بود کل فامیل سه ماه مهمونمون بودن و منم داشتم کتلت درست میکردم توی آشپزخونه😐😂

مهاجر
مهاجر
درحرم حضرت معصومه سلام الله علیها دعاگوی عزیزان هستم

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
هی میگم سرم درد مکنه نگو لوله بخاری کامل از جاش درومده..کم مونده بود شب اولم با سالگرد زهرا یه روز شه ها:ادریس

Tasnim
Tasnim
ظهر نیم ساعت خوابیدم
شماره های گوشی رو زدن روو تکرارش و خیلی جاها زنگ زدن
لباسهای کمدشون رو ریختن بیرون و پرو کردن
هنوزم از دستشون اعصابم خورده ولی چیزی برای گفتن ندارم

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو