مهاجر
رسالةٌ لأبنتي :
و أما بعد ؛
إضحكي كثيراً
و إستعيذي بالله من شرِ الحُزن …
فَسوف تأتي أياماً يُتعِبُكِ الحُزن ،
لأنّ كلَّ إنسانٍ سيذوقُ طعمَ الفِراق …
و السلام
نامه ای به دخترم :
و أما بعد ؛
بسیار بخند
و از شَرِ اندوه ، به خدا پناه بِبَر . .
می آید روزگاری که دلتنگی
اَمانَت را خواهد بُرید ،
زیرا که هر انسانی
طعمِ فراق را خواهد چِشید .
والسلام
rahim
موقعی که تازه جوان شدم و خیال ازدواج به سرم زد مادرم اصرار داشت با دختر باایمان و باحجابی ازدواج کنم که تا آخر عمر یار و یاورم باشد. با همین معیارها هر دختری را که از همسایه و فامیل میشناخت به من پیشنهاد داد اما متاسفانه من تنها به دنبال یاری زیبا بودم.
مدتی گذشت و کسی که به دنبالش میگشتم را یک روز توی خیابان دیدم و در یک نگاه عاشقش شدم. تعقیبش کردم و خانهاش را پیدا کردم. ما زیر یک سقف رفتیم. همسرم زیبا بود اما نه باحجاب بود و نه باایمان.
عاشق او بودم و هرکاری برایش میکردم. وقتی گفت باید خانهمان در محلههای بالاشهر باشد قبول کردم. گفت میخواهم درس بخوانم، قبول کردم و تلاش کردم تا به راحتی به تحصیل بپردازد. حتی موتورم را دادم و برای همسرم ماشین خریدم. روزها همین طور سپری شدند ولی او هر روز بیشتر تغییر میکرد.
او دیگر بهانهگیر شده بود و به هر دلیلی با من قهر میکرد. مشغولیتش با موبایلش بود و من هم انتظار میکشیدم دوباره همان همسر خودم شود اما یک شب روبرویم نشست و از طلاق توافقی گفت که بعدا مشخص شد به خاطر عشقاش به هم کلاسیاش این درخواست را کرده است.میگفت به درد هم نمیخوریم.
Tasnim
باز کی توو گروه خصوصی به من خطاب داده و من نمیبینم پستو؟
Tasnim
من که خیلی وقته مدرسه م تموم شده
پ چرا باید هر روز مشق بنویسم.
امروز کلی گشتم برگه نمدی اکلیلی پیدا کردم، اومدم خونه تاج هم درست کردم برای جشن الفبا
اخجونمی جووون بغل مامان الی
کم دلبریی کن علووووس
بااااش