یافتن پست: #گرشا

عمه خانم
عمه خانم
من عاشق او بودم و
او عاشق او...🖤


fatme
fatme
نزن نزن نزن زدن نداره!
اون که زمین خورده دیگه طاقت نمیاره


EDRIS
EDRIS
مگه پاییز اومده پیچیده عطرت توی خیابون؟
منو دنبال خودت تو این خیابونا نگردون
مگه پاییز اومده ؟
مگه پاییز اومده؟

آره پاییز اومده بهارمو ازم بگیره
همون آرامشی که ندارمو ازم بگیره
آره پاییز اومده
آره پاییز اومده

EDRIS
EDRIS
سلام. خوبی؟
@wolf

Marina
Marina
یک عده هستند که وقتی
کنارشان از عشق صحبت میکنی
میخندند و میگویند عشق؟! عشق دیگر چیست؟! مگر وجود دارد؟! جمع کنید این بساط را عشق کجا بود...
نگاه به خنده این آدم ها نکن،این خنده شان از هزار گریه بدتر است...
این ها جگرشان برای عشق سوخته که این طور از عشق میگویند
این آدم ها زمانی عاشق بودند ولی با چشمهای خودشان خیلی چیز ها دیدند،خیلی چیزها شنیدند و انگشت خود را در حلقشان کرده و هر چه عشق و احساس بود بالا آوردند...
از همان زمان متنفر شدند از عشق از محبت از هر چه احساس...
این ها یک روزی یک جایی باز هم عاشق میشوند ولی خدا میداند چقدر طول میکشد تا از ته دلشان بار دیگر به کسی اعتماد کنند...

fatima
fatima
وای گرشا رضایی چقد خوب خونده اینوووو
پای تو گیرم من ی چند
وقته که بعد رفتنت دریا نمیرم

میترسم آخه بی هوا بارون بیاد
دست کیو باید بگیرم

هر شب توو رویا من تورو
میبینمت میگی کنارم خوبه حالت

میخندی و باز من گلای صورتی میذارم
عشقم روی شالت

سکوت شب
سکوت شب
میبینی سکوتم را؟
میبینی درماندگی ام را؟
میبینی نداشتنت چه برسرفریادخاموشم آورده است؟
میبینی دیگررویای داشتنت هم نمیتواندتن لرزه های شبانه ام راآرام کند؟
میبینی هق هق نگاهم چه سردبردیوارهمیشه جاودانه نبودنت مشت میزند؟
میبینی دیگرشانه هایم تابه تحمل خستگی هایم راندارند؟
دیگرحتی حسرت باران هم نمیتواندحسرت نداشتن توراکم کند...
دیگرآنقدربغضم سنگین شده که توان گریستن نیست!{-26-}

iraj
iraj
آدمی دو قلب دارد !
قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حضورش بی خبر.
قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد
همان که گاهی می شکند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه
و گاهی هم از دست می رود…
با این دل است که عاشق می شویم
با این دل است که دعا می کنیم
با همین دل است که نفرین می کنیم
و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم…
اما قلب دیگری هم هست.
قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود
زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد
این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد…
این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی
و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قل

حلما
حلما
sh{-7-}

هادی
هادی
هلو اوری بادی
گود مورنینگ
{-99-}

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو