یافتن پست: #دخترا

فاطمه
فاطمه
به بابام میگم میخوام برم چیز بخرم برا نقاشی,
میگه لیست کن بده خودم برم بخرم.
در این حد مستقلم. :))

مآه
مآه
ولی چیزی که به من ثابت شده اینه که
پشت یک دخترِ موفق و با اعتماد بنفس، یک پدرِ عاشق و همیشه حمایت‌گر بوده...
تو ببین دخترایی که این موهبت رو نداشتن و همچنان موفق شدن چه موجودات عجیب و قابل ستایشی هستن!

فاطمه
فاطمه
همیشه دوستای دختر برام حسِ خیلی قشنگی داشتن و با آدمای مختلفی دوست شدم که با همشون احساس صمیمیت داشتم و الان که اینجا هستم و شما رو دارم هم خوشحالم.
امیدوارم دوستیم باهاتون پایدار و عمیق تر بشه و برام بمونین و براتون بمونم. :دی

فاطمه
فاطمه
گاهی حس میکنم از اون دنیای قبلی با خودم ترس و شک رو آوردم.
ولی همچنان مهربونی و محبت نسبت به همه و دل پاکی و خوش قلبی و خیرخواهی برای همه. :دی

ولی اخیرا به این ترس و شک خیلی دقت کردم.
و دلم میخواد بیشتر بفهمم از خودم. :دی

هادی
هادی
افراد از آنچه که در اینستاگرام می‌بینید زشت ترند

Aseman
Aseman
دیشب خواب دیدم موهام داره دسته دسته میریزه از صبح بیدار شدم اعصابم خورده آخه من عاشقه موهامم یعنی دلخوشیم همین موهامه ۱۴ ساله کوتاه نکردم هر روز شونه میزنم یا میبافم یا دم اسبی میبندم ❤️
از صبح غصم گرفته اگه موهام بریزه چیکنم😩😩😩
راست میگن دلخوشی ی دختر موهاشه❤️

یاس
یاس
تولد ایگنور @mohajer
وقتی مبارک
و تبریکاتتون واقعی
که زیر این پست شماره هاتون بزارید :هعی
پ.ن:دخترا فقط لطفا :یاس

Hana
Hana
هیچ وقت نفهمیدم چرا دخترا از کسی که بهشون اهمیت نمیده، هیچ قدمی در جهت دوست داشتنشون برنمیداره، حتی با کارهاش کاملا داره میگه که من ازت خوشم نمیاد، خوششون میاد
و هیچکدوم از اینا نمیتونه قانعشون کنه که بیخیال طرف بشن...
واقعا چرا

امیر علی
امیر علی
وقتی سیمین بهبهانی میگه:

“یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم “
دیگه از بقیه دخترا چه انتظاری دارید؟

پدر محمدهادی و ریحانه
پدر محمدهادی و ریحانه
می گن ۳۵ سالگی پایان جوانی و اول میانسالیه...
خداحافظ جوانی!

?
?
گشنمه نهار چی دارید😁

pedram
pedram




تو که گرمای تب دستامی
تو که درمون همه دردامی
تو به خوبیِ شب دیداری
تو پرستار دل بیماری
تو به خوبیِ شب دیداری
تو پرستار دل بیماری
مگه گل قرمز به من هدیه ندادی که دادی
توام یه شبا دلت ریخت
به من تکیه ندادی که دادی
مگه نفساتو به من هدیه ندادی؟
چرا پس فرصت گریه ندادی؟
@all :))

Tasnim
Tasnim
فسقل خانوم خوابش می اومد، باباش گفت اگه خوابش میاد ولش کن، نره مدرسه
اینطوری شد که من حریف نشدم و بچه به خاطر اینکه خوابش می اومد نرفت مدرسه


یاس
یاس
فورا
یکی یه قربونی بدید
که خداوند مجدد منو بهتون برگردوند 😌





وی از ساعت دو ظهر تا ۵ و نیم صبح کتری را رو اجاق گداشته بود
با گاز گرفتگی و دود و درد به اعما رفته
تازه ۵ متوجه شد که چرا اتاق دودیه
عه سدم گیجه چه
برم ابجوشی بزارم چایی بخورم
و با نعش کتری موجه شدم :گگگ.

خانوم اِچ
خانوم اِچ
انقد فکرم مشغوله که تو دانشگاه آدمارو میبینم میرم بعد یادم میوفته عه این دوستم بود و بهش سلام نکردم 🚬

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو