...!

...!

...!

... !

... !

...

پاییز منم!
وقتی خاطرات تو
برگ به برگ
رنگ به رنگ در من رهاست ...

پاییز منم !
وقتی خیابان ها را
بی تو قدم می زنم
و باران امانم را بریده است ...

از راهِ وفا ، گاه ز ما یاد توان کرد ...
گاهی به نگاهی دلِ ما شاد توان کرد …

تو هستی من شدی از آنی همه من …
من نیست شدم در تو از آنم همه تو …

این همه دلشوره افتاده است بر جانم چرا...؟
من که امشب خوب بودم پس پریشانم چرا...؟

باز هم از پنجره رفتم نگاه انداختم
آسمان صاف است پس من خیس بارانم چرا...؟

مثل این گل آخرش یک روز پرپر می شوم
دوستم دارد؟ ندارد؟ نه! نمی دانم چرا...؟

جز یاد دوست هر چه کنی,عمر ضایع است
جز سرِّ عشق هر چه بگویی بطالت است...

یاد من کن یاد من زهر هلاهل نیست
چشم هایم قاصد مهر است قاتل نیست...
خاطرت باشد که بر ما روزگاری رفت
نازنین، آرام این دل دیگر آن دل نیست...
کوه کندن مثل کندن از تو مشکل نیست
گفته بودم شوق در آغوش می میرد...
مامن یک موج بازیگوش ساحل نیست
گفته بودم عشق یعنی رنج...
هم کلام آدم دیوانه عاقل نیست
مرد بی غم زن بدون گریه کامل نیست...

#مهدی_فرجی

تنها کاری که با من کردی زخم زدن بود درست وقتی که تنها کاری که در حقت کردم دوست داشتنت بود !!!

رفتنای واقعی بدون خداحافظی هستن !!!