دلم از خیلی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریاد رسی نیست
شدم اون هرزه گیاهی که گلاش
پر پر دستای خار و خسی نیست
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریاد رسی نیست #تنگنا #فریدون_فروغی
یادش بخیر آن عصر بارانی
که مهرت آمد در دل مهمانی
شادمان و خندان و مستانه
کردی تو در قلب من کاشانه
رفتی و گفتی با مهربانی
نمیتوانی با من بمانی
آرامش است آخر اضطراب ها...
#صائب