Sara
من از باران، هزاران سال لبریزم
پرم
آغشتهام
اندوهناکم
غرق پاییزم...
کسی حال مرا هرگز نمیفهمد
نمیداند درونم انقلابی هست
گریزی، اجتنابی، اعتصابی هست،
بغض و خشم در پشتِ نقابی هست...
آرامم...
ولی جانم هوایی تازه میخواهد!
مهدی
فرقی نمیکند
کنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
کنج اتاق
یا هر جایِ دیگر...!
روزهایِ تعطیل
بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!
باید یک نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد
آنقدر صمیمی
که اگر در مدتِ یک ساعت
برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نکنی
فکر نکنی
با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!
یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...
یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست!
یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا کند
نه چیز دیگری....!
یک نفر که حضورش
برای روزهای تعطیل الزامی ست!
محمّد
عجب بارونی زد
خیابونو کامل آب گرفته و برق ها هم قطع شده
هادی
سلام
امروز قراره یه سری اتفاقات مهم برام بی افته دعام کنید. شب زنده بودم در جریان میذارمتون
خانوم اِچ
شما اگه بخواین ازدواج کنید استخاره میگیرید؟
متاهلا بگن واسه ازدواجشون گرفتن یا نه؟!
کلا نظرتون درمورد استخاره ازدواج چیه
...
از آدم بودن، تناقضها را دوست دارم.
اینکه پشتِ خندههایت یک اندوه عمیق داری،
اینکه دوستش داری اما
گاهی قلبت پر از نفرت میشود،
اینکه غمگینی اما ته قلبت هنوز امید داری.
ما آدمها
تکههای سرهم شدهی حسهای متناقضیم.
پر از وسوسه و شرم و عشق و رنج و شادی.
هیچ کس نیست که بتواند
خودش را از این تناقضات جدا بداند.
هر لحظه تجربهاش میکنیم
و ادامه میدهیم،
ادامه میدهیم تا
نور را دوباره لمس کنیم ...
محمّد
به مرحلهای رسیدیم که ریحانه میخواد با من عروسی کنه
واقعا مردهایی که دختر ندارن تو این دنیا لذتی هم می برن؟
سلام به ساینا خوش اومدی خوش بگذره اینجا بهتون
ها بعله
ایهیم