یه دنیا غزل
دختر زیبای شهر امروز غوغا کرده است
پشت خط چشمها، هنگامه بر پا کرده۰ است
دختر زیبای شهرم، خود بودشاعر ولی
یک بغل شعر و غزل از ما تمنا کرده است
سالها رفته است و قصد جان ما دارد ولی
مانده ام از بهر چه امروز و فردا کرده است
دختر زیبای شهر امروز رویایی شده
چادرش را پس زده، قصد دل ما کرده است
عه تو هم انجا بودی
هیچ جا برق رفته بود ننم گرفت بکار بیا یخچال را تمیز کن. جا تون خالی تا حالا برفک داشتم پاک میکردم