رفته ای،
در غزلم قافیه فریاد شده است
آهِ محبوسِ دلم از قفس آزاد شده است
رفته ای، بوی تو از فاصله ها می آید
دلخوشم! بوی خوشت همسفرِ باد شده است
بی تو از تک تکِ ابیاتِ خودم بیزارم
و همین بیتِ من از فاصله ایجاد شده است
دوری و دل شده ویرانه ی بی لطف و صفا
باغِ دلتنگی ام از ابرِ دل آباد شده است
پشتِ این پنجره ها دلهره می بارد و بس
چه کنم دلهره با فاصله همزاد شده است؟!