یافتن پست: #914

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در فرو بند که چون سایه در این خلوت غم

با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی


•┈•✦✿S❤E❤V❤D❤A✿✦•┈•
•┈•✦✿S❤E❤V❤D❤A✿✦•┈•


حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک بغل شعر

باید از این همه مجهول به حاصل برسم
از دلیلی که ندارم به دلایل برسم

نشد آنگونه که تو باشی و من تا ته عمر
در کنارت به مرادِ خودم و دل برسم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
دنیای تاریک

شاعر از دنیا بدون لعل و گوهر می رود
از تمام خلق با باری سبک تر می رود

در دلش سودای وصل دلبران دارد ولی
آخرش از این سرا بی یار و دلبر می رود

شاعری دنیای تاریکیست از وهم و خیال
یک نفر دائم درونت با زمان ور می رود

دوس داری حبس باشی در گذشته تا ابد
حیف اما پای عقل از دل فراتر می رود

شعر رسوا می کند گوینده اش را عاقبت
مثل رازی که به ناگه از دهان در می رود

غم که می آید سراغ شاعران گویی غزل
از درون کاسه ی احساسشان سر می رود


صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو