یافتن پست: #873

حضرت@دوست
حضرت@دوست
از یاد رفته

جهان حاشیه جذابی ست در حواشی تو


حضرت@دوست
حضرت@دوست
از یاد رفته

تا چه مایه اندوهناک و
دشوار میتواند باشد عالم
وقتی تو هیچ بهانه ای برای
حضور در آن
نمیتوانی داشته باشی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد

یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان "وای به حال دگران" شد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
یاد تو

سحر با من درآمیزد که برخیز
نسیمم گل به سر ریزد که برخیز

زرافشان دختر زیبای خورشید
سرودی خوش برانگیزد که برخیز

سبو چشمک زنان از گوشه طاق
به دامانم
در آویزد که برخیز

زمان گوید که هان گر برنخیزی
غریو مرگ برخیزد که برخیز


fatme
fatme





صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو