یافتن پست: #792

حضرت@دوست
حضرت@دوست

دریای دلم را جست اندر پی مقصودش
از خویش نمی بخشید دردانه بود انگار

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه بگویم نگفته ام پیداست غم این دل مگر یکی و دوتاست
بهمم ریخته است گیسویی بهمم ریخته است مدتهاست

یا برگرد یا آن دل را برگردان
یا بنشین یا این آتش را بنشان



حضرت@دوست
حضرت@دوست
قاضی مطلق خداوند است ،حالا بنده اش
هــرچه میگوید اگــر پشت ِسرِ ما بیخیال


حضرت@دوست
حضرت@دوست
سهم من از تو

سهم من از تو فقط غصه و غم بوده و بس
یک دل ِخون شده و قامت خم بوده و بس

مِهر من بود بـه تـو بیشتر از پیش ولی
درمرامِ تو فقط ظلم و ستم بوده و بس

سنگدل سنگ ِتو را به سینه ام کم نزدم
نام تـو ذکر لبـم در همه دم بوده و بس

مثل تـو هیچـکسی بر دلِ من زخــم نزد
زخمهای تو کشنده مثلِ سم بوده و بس

گله از دستِ تو هم نیست که از اول عمر
بختِ بد ،در همه جا همقدمم بوده و بس

سهمم از زندگی و بـازی ایـن چــرخ ِ فلک
گریه بسیار بـه لب ،خنده ی کم بوده وبس

بنـویسم همه شب درد ِدل از سنگ صبور
همـدم ِ آه ِ جگـرســــوز ، قلم بوده و بس

حضرت@دوست
حضرت@دوست
حاصلم زین مزرع بی بر نمیدانم چه شد


حضرت@دوست
حضرت@دوست



حضرت@دوست
حضرت@دوست
خون دل


برسان باده که غم روی نمود ای ساقی

این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
حالیا عکس دل ماست در آیینه جام

تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
دیدی آن یار که بستیم صد امید در او

چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تیره شد آتش یزدانی ما از دم دیو

گرچه در چشم خود انداخته دود ای ساقی **


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تشنه خون زمین است فلک این مه نو

کهنه داسیست که بس کشته درود ای ساقی


صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو