یافتن پست: #گوشی

aliaga
aliaga
ساعت. ۱۱:۱۱ همین الآن ییهویی

shahin
shahin
تولدت مبارک اقا هادی جون:لاو ان شاءالله همیشه شاد و سلامت و موفق باشی:لاو @hadi
مرسی که به ما شمشادی ها خونه های گرم و نرم و سازمانی دادی:خجالت =)) تا همیشه مدیونتیم:ماچ


aliaga
aliaga





صفحه ۸۰
التماس دعا:گل

aliaga
aliaga
ی بنده خدایی تعریف میکرد.... بدجور ترسیده
بود بهش گفتم چته دادا گف من ی خوابی دیدم
دیدم تو خواب آیفون خونمون دادش دراومد و
من رفتم گوشی آیفونو برداشتم و رو صفحه
آیفون ی سید جوانی رو دیدم خیلی خوشگل و
نورانی بود... گفتم بفرماییدآقا... گفت منزل
فلانی؟ اسم مارو آورد. گفتم بله ! شماا؟؟ گفت
من سید مهدی ام.. اجازه میدهیدبیام تو؟؟
گفتم وااای با این وضع.. گفتم آقا جون قربون
قدماتون دو دقیقه صبر کنین من خونرو درست
کنم .. و گوشیرو گذاشتم و هرچی ک میدیدم
مهدی پسند نیست برداشتم گذاشتم کناروفورا
پریدم درو باز کردم دیدم آقا داره از کوچه خارج
میشه و همونطور ک داشت خارج میشداشکای
مهدی رو دیدم ی نگاهی بمن کردو گفت خدایا
دره خونه تک تکشونوزدمو ی نفر منوتو خونه رام
نداد.. همه گفتن دو دقیقه صبر کن..کسی منو

رام نداد...:هعی...

Hana
Hana
دیدی ی وقتایی خیلی کار داری ولی هیچکاری نمیکنی و ساعت ها تو گوشی میچرخی 🙂
خیلی لحظات گوهیه ...

ببخشیدا البته

?
?
کسی از بلو بانک چیزی میدونه

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
@aliaga
مگه قرار نبود ب پسرم شالوار کردی بخری..چیشد پ:هن:دی

Tasnim
Tasnim

یه ختم یس مجرب آسون براتون آوردم از فرداشب شروع میشه.
بیاید انجام بدید کارهاتون راه بیفته

donya
donya 👩‍👧‍👦
مورد داشتیم آقاهه میره نوار قلب بگیره
خانمش میاد به پرستاره میگه ببین به جز من کسی دیگه توقلبش نیست

میگن دستگاه نوار قلب بجای زیگزاگ؛ موج مکزیکی میرفته 😂

ایح ایح ایح:))

donya
donya 👩‍👧‍👦
ﺷﻤﺎﻫﺎ ﻳﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴﺎﺩ ، ﻳﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻣﻠﺖ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ ﺭﻭﻱ ﮐﻴﺒﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ








ﮐﺎﻭﺭ ﻣﻴﮑﺸﻴﺪﻥ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺭﻭ ﻣﺒﻠﻲ ﭘﺬﻳﺮﺍیی😂😂

داداش منم کاور میکشید=))

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
گوشیو زدم تنظیماته کارخونه همه چیم پرید :خسته

마흐디에
마흐디에
سلام
من خانوم میم هستم
مشهد دعاگوی شمام :فکر

یاس
یاس
جوری همه ساکتید خلوت
انگار همتون رفتید الصلوه الیوم الجمعه
و کافرتون منم🥲

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
گوشیم هنگه هنگه :خسته خاراب شده انگار:هعی

خانوم اِچ
خانوم اِچ
رک بگویم... از شما رنجیده‌ام!
از غریب و آشنا ترسیده‌ام.

بی‌خیال سردی آغوش‌ها...
من به آغوش خودم چسبیده‌ام.....

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو