یافتن پست: #گلستان

سکوت شب
سکوت شب
باز شب بود و من و قصه ی تنهایی من

چشم گریان منو این دل شیدایی من

دور بودم ز تو و حسرت دیدار به دل

تو نبودی و شدم پیش دل خویش خجل

خجلم چون که دلم خانه ی ارواح شده

غصه با این دل من مونس و همراه شده

کی رسد فصل وصال تو دلم بی تاب است

دل دریایی من بی تو دگر مرداب است

کوچه بی تو شده تاریک گذر خاموش است

کوله باری ز غم وغصه کنون بر دوش است

تو بیا تا که رود گل به گلستان سنبل

تا به گوشم برسد صوت و نوای بلبل

Masoome
Masoome
طـرزِ تفکر!

در قرنِ۱۶ ملکهٔ انگلستان وملکهٔ هندوستان
هر۲ از یک بیماری فوت کردند

هر۲پادشاه عاشقِ همسران خود بودند
شاهنشاهِ هند به یابود خانمش
با خرجِ ملیونها روپیه تاج محل را ساخت

و پادشاه انگلستان یک دانشگاهٔ پزشکی ساخت
تاکسی دیگرازآن بیمارئ که همسرش را
از پا درآورده بود نمیرد

LOEY♡
LOEY♡
مهندسی نیاز به رشته های جدید دارد!
مثلا مهندسیِ ساختن حالِ خوب و تعمیرِ آدم های افسرده،
ساختنِ یک قلبِ بی خط و خش،
یا مهندسی ساختنِ یکـ منحنی روی لب...
و حتی ساختن ذهنی بی عیب و نقص برای بیمارانِ ناتوانی ذهنی!
مهندسِ تعمیرِ نفس تنگی های مادربزرگ،
تعمیرِ آدم های ریا کار،
یا حتی تعمیرِ حالِ این روزهای خوزستان!
یا از نو ساختنِ آتش نشان های سوخته در آتشِ پلاسکو!
و مهندسیِ تعمیرِ هزاران عیب و ایرادی که آدم ها دارند...
اگر چنین رشته ای را میشد اضافه کرد،
دنیا گلستان بود!:فکر



حضرت@دوست
حضرت@دوست

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جـدایی
چــه کنم که هست اینها گل باغ آشنــــایــی

همه‌شب نهاده‌ام سر، چو سگان بر آستانت
کــــه رقـیـب در نیـایـد به بهانــهء گدایـــــــــی

مـــژه‌ها و چـــشم یارم به نظر چـــنـان نماید
که میـان سنبلستـان چرد آهـــوی ختــایـــی

در گلستان چشمم زچه رو همیشه باز است
به امیـــد آنکه شاید تو به چــشم من درآیــی

ســر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گــلشن
که شنیــــده‌ام ز گلها همه بوی بــــــی‌وفایی

به‌کدام مذهب‌ست این به‌کدام ملت‌است این
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چــرایی

به طـــــواف کعبه رفتم به حــــــرم رهم ندادند
که برون در چـــــه کردی که درون خـــــانه آیی


حضرت@دوست
حضرت@دوست


بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جداییها حکایت می‌کند

چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای
زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست



حضرت@دوست
حضرت@دوست


از پیرهنت بویی آمد به گلستان ها
کردند پر از نکهت گل ها همه دامان ها

با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه
کز رشته زلف تست این چاک گریبان ها

تا خوان جمالت را آراسته به سبزی خط
افکند لب لعلت شوری به نمکدان ها

گر زلف بر افشانی در پا کنی سرها
چون لب به حدیث آری بر باد دهی جان ها

دیدار رقیب از دور افزود مرا گریه
از ابر سیه باشد افزونی باران ها

حضرت@دوست
حضرت@دوست

باد شمال می‌وزد، طرهٔ یاسمن نگر
وقت سحر ز عشق گل، بلبل نعره زن نگر

سبزهٔ تازه روی را، نو خط جویبار بین
لالهٔ سرخ روی را، سوخته‌دل چو من نگر

خیری سرفکنده را، در غم عمر رفته بین
سنبل شاخ شاخ را، مروحه چمن نگر

یاسمن دوشیزه را، همچو عروس بکر بین
باد مشاطه فعل را، جلوه‌گر سمن نگر

نرگس نیم مست را، عاشق زرد روی بین
سوسن شیرخواره را، آمده در سخن نگر

لعبت شاخ ارغوان، طفل زبان گشاده بین
ناوک چرخ گلستان، غنچهٔ بی دهن نگر

تا که بنفشه باغ را، صوفی فوطه‌پوش کرد
از پی ره زنی او، طرهٔ یاسمن نگر

تا گل پادشاه وش، تخت نهاد در چمن
لشکریان باغ را، خیمهٔ نسترن نگر


املاک کاشانه
املاک کاشانه
آپارتمان 71 متری در خیابان گلستان لاهیجان
آپارتمان 71 متری در خیابان گلستان لاهیجان، دارای پارکینگ مشاء، تلفن، نما سنگ، کف سرامیک، پکیج، تراس و... است. این آپارتمان دارای 3 طبقه 6 واحد با ورودی مشترک می باشد. قیمت این آپارتمان ارزان در لاهیجان 395000000 تومان است و این آپارتمان یکسال در رهن به مبلغ 50000000 تومان می باشد [ لینک]




سکوت شب
سکوت شب
دشت هایی چه فراخ

كوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من دراین آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ، ریگی ، لبخندی
پشت تبریزی ها

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شاید روزی لبخند ترا در گوشه ای از این دیار دیدم

اين گلستان غنچه ها بسيار دارد بو کنيد. .......در همين جا (بيدل) ما هم دلي گم کرده است .

املاک کاشانه
املاک کاشانه
آپارتمان 75 متری در گلستان فرد لاهیجان این واحد آپارتمان با متراژ 75 متر مربع در ساختمان 2 طبقه 4 واحدی واقع در خیابان گلستان فرد لاهیجان. ملک فوق دارای 2 اتاق خواب بدون پارکینگ و انباری می باشد. [ لینک]




حضرت@دوست
حضرت@دوست
ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها

وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها


تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم

بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن

کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد

باید که فروشوید دست از همه درمان‌ها


حضرت@دوست
حضرت@دوست
در موسم بهار که یاد آورند..
باز هر بلبلی هوای گلستان خویش را


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چو از دل عشق رفت آزار آید

چو گل رفت از گلستان خار آید

نمی بینی که چون پنهان شود مهر

شب تاریک اندوه بار آید

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مکن بهر خدا عزم گلستان با چنین روئی

که دانم باغبان شرمنده از گلزار خواهد شد

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو