یافتن پست: #همیشگی

سکوت شب
سکوت شب
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لای تمام خاطرات گذشته...
تمام خوبهایم را ورق زدم...
لحظه به لحظه اش را...
رد پایت همه جا جاریست...
اما...
دوباره تکرار داستان همیشگی
نبود تو و انتظار من...!!!
امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...!
شاید برگی را از قلم انداخته باشم!

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
عشق ادم رو کور میکنه . . .

طبق تحقیقات روانشناسی انسان ها در مقابل کسی که دوستش دارند تا ۳۰ درصد خنگ تر از حالات همیشگی رفتار میکنند.^_^

سکوت شب
سکوت شب
حرف‌های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می‌کنی

وقت رفتن است،

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه باخبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود

آی...

ای دریغ و حسرتِ همیشگی

ناگهان

چقدر زود

دیر می‌شود!

wolf
wolf
انشای‌ پسربچه آلمانی ب پدر رفتگرش:

پدر من میفهمم
که باشرف است آنکس که
انسان باشدو بین آشغالها نان پیداکند،
تا آنکس که‌ آشغال باشدو بین انسانها نان پیداکند

این متن برنده جایزه درآلمان شد.♥♥♥

wolf
wolf
حرفهاے ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی !
اے دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود !{-109-}{-109-}{-109-}

wolf
wolf
در این روززیبا
الهی روزیتون فراوان
وجودتون پرمهـر
خنده هاتون همیشگی
وجدانتون آروم
دستتـون بخشنده
همراهتون دعای خیـر
و مقصدتون روشن باشـه
عصر زیباتون بخیر<img src=ی" title=":شادی" /><img src=ی" title=":شادی" /><img src=ی" title=":شادی" />

wolf
wolf
تا حالا شده یکی رو یواشکی دوس داشته باشی؟
یواشکی نگاش کنی،تمام حرکاتشو زیر نگاه یواشکیت آنالیز کنی؟
ولی این یواشکی دوس داشتنا هیچ وقت خوب نبوده میدونی چرا؟
چون یواشکی باید غصشو بخوری،یواشکی باید دلتنگش بشی،یواشکی باید واسش گریه کنی،یواشکی باید نگرانش بشی.
آدمایی که یواشکی عاشقن باید یواشکی تو دلشون یه آیت الکرسی بخونن برا معشوقشون تا خدا دور کنه بدیارو از یارشون،نمیتونن جار بزنن،نمیتونن دلتنگیشونو فریاد بزنن
و دقیقا اینجاس که میگن(هر که خود داند و خدای دلش که چه دردیست در کجای دلش)
میدونی عشق و عاشقی خیلی خوبه ولی نه از نوع یواشکیش یواشکیا فقط درد دارن میفهمی درد...
خدارو چه دیدی شاید یکی از همین آدمای دور و برت به همین درد مبتلا بود
ساده و راحت نگذر از نگاه آدما...




pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
گوشه ی سرد اتاق زل زده بودم
آهنگی ک مدام تکرار میشد
صدای عقربه های ساعتی که گذر بی شوق زندگی را نشانم میداد
بشقاب غذایی که دست نخورده باقی مانده بود
از سر بی حوصلگی سراغ کمد وسیله های قدیمی رفتم
نمی دانم،شاید لابلای این اجناسِ خاک خورده دنبال حوصله ی گم شده ام می گشتم
چشمم خورد به یک گوشیِ تلفن همراه قدیمی که نمی دانم چه وقت اینجا رهایش کرده بودم.
گوشی را دستم گرفتم و نشستم کف زمین و روشن اش کردم با تپش قلب و دست هایی عرق کرده یکراست رفتم سراغ پوشه ی پیام ها تا شاید حرفی یا جمله ی دلم را به لرزه بیاندازد چشمانم را بستم و یکی از پیام ها را بازکردم
بعد از صدا زدن اسمم و چند کلمه قربان صدقه نوشته بودی
"سرکلاس بند نمیشوم مدام از پنجره بیرون را نگاه میکنم آسمان ابری ست و باد میوزد، بوی باران دارد این هوا، نشسته ایم به نوشتن و استاد مدام تکرار میکند با دلتان بنویسید من اما دلم پیشِ تو مانده،چتر نیاری با خودت،بارانی بپوش، عطر همیشگی ات را بزن و کفشی مناسب که پاهایت خسته نشود،میخواهم بی توجه به زمان قدم بزنیم،راستی شاخه گلِ آبی رنگ من فراموش نشود،اواسط خیابان ولیعصر، سر کوچه ی دلبر منتظرت هستم

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تمام راه رفته را برگرد،
لبخندهایت را در
خاطرم جا گذاشتی...!{-57-}

از تبار ملکوت
از تبار ملکوت
به خاطر بسپاریم همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
آرام، بی صدا، همیشگی . . .

سانیا
سانیا
من همیشه که به تو فکر نمیکنم...
مثلا هر وقت کتاب میخوانم
بعد هی یک بند را نمیفهمم
و از اول میخوانم یعنی دارم
به تو فکر میکنم...
یا وقت هایی که غذا شور میشود
یا مثلا آخرِ یک مسیر میفهمم که اشتباه آمده ام!
همیشگی که نیست...
فوقِ فوق اش روزی بیست و پنج ساعت {-57-}

سانیا
سانیا
چند روزیه کلا یادم میره رو تبلیغاتا کلیک کنم{-38-}{-59-}

حلما
حلما
تمام کارهایی که واسه پیدا کردن
خودم بهم کمک میکنن رو انجام دادم.
بهترین عطرم رو زدم، لباسی که دوست دارم
رو پوشیدم، به آن خیابان همیشگی
رفتم و زیر باران پیاده روی کردم،
بعد از اون به خونه برگشتم،
برای خودم قهوه دم کردم،
آهنگ مورد علاقه ام رو بارها گوش دادم
و لا به لای کتاب‌ها و نوشته‌ها
و مکتب‌های مختلف دنبال خودم گشتم .
اما هیچ کدوم از اون‌ها دیگه
کارایی گذشته رو نداشتن !
حس و حالی که من دارم
اسم خاصی نداره و
تو هیچ مکتبی قرار نگرفته،
حسیه بین تنهایی و بی کسی !
اگه می‌تونستم از این گمشدگی خلاص شم،
بدون شک بی کسی رو انتخاب می‌کردم،
بی‌کسی خیلی صادقانه‌تره،
اما تنهایی نه، تنهایی مدام
فکرش می‌افته به جونت
که شاید کسی از راه برسه ...

حلما
حلما
هزاران تو درمن
نفس میکشد
اما همان دلگیر
همیشگی ام...!

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو