Tasnim
از بین ساعتهای روز عاشق بین الطلوعینم
یه ربع نماز و مسواک
یه ربع نرمش و حرکات کششی
یه ربع مطالعه ی فعال
یه ربع نوشتن برنامه اون روز
یک سساعت اول روزمو اینجوری پر میکنم و حالشو میبرم
اگه بتونم توو این یک ساعت به گوشی دست نزنم عالی میشه
fatme
با آدمای نامهربون مهربون باش
اونا بیشتر از هر چیزی بهش نیاز دارن...!
محمّد
از ساعت ۸ صبح رفتم تو صف داروخونه های متفاوت برای گرفتن دارو
هر کدوم یک ساعت و نیم تو صف بودیم وقتی نوبتمون میشد میگفت یه قلمو نداریم
میگم خب اونا که داری بده برم اون یه قلمو جی دیکه بگیرم میگفتن نمیشه نسخه میسوزه
از برکات نسخه الکترونیک
خیلی راحته که برنامه اش رو طوری بنویسن بشه اقلامی رو که خریدی فقط خط بزنن و بشه بقیه اش رو جای دیکه گرفت
نمی دونم چرا این کارو نمی کنن
آخرین داروخونه ای که داروهای شیمی درمانی رو داشت تونستم همه رو با هم گیر بیارم
از دفعه بعدی به دکتر میگم برای هر قلم دارو یه نسخه ثبت کنه که نهایتا دو تا داروخونه برم
با این نوناشون
g.h.o.l.a.m.a.l.i
تغییر قرار نیست آسون باشه؛ معنیش اینه که ریشه هاتو در بیاری
و توی خاکی بکاری که بتونن عمیق تر رشد کنن!
اولش سخته، اما بعدش بهترین اتفاق میافته!
خانوم میم
یه جوری دلم می خواد برای یه مدت طولانی از دنیای مجازی بگیرم
g.h.o.l.a.m.a.l.i
هادی کاش اینجا گزینه داشت بنام بستن کامنت خیلی واجبه خب ....
مهاجر
حالا این زورم میگرفت یارو هنوز موهای صورتش درنیومده با زنش اومده بود حرم عشق و حال میکرد
اون موقع من بااین همه کمالات و جمالات و تحصیلات و خدمت رفته و گرم و سرد روزگار چشیده
باید با رفیق ریشوی خودم برم حرم
سرماخوردگی خوب شد؟
فاطمه حینا هم چندشب پیش دوباره تب کرد و هنوز سرفه داره
سرماخوردگی نبود، کرونای طولانی بود گمونم
ای بابا
لعنتی چرا تموم نمیشه