یافتن پست: #نازنین

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
از غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه
من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماه


دلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب
یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراه


جنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟
صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاه


ای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان
یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاه


همه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا
تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراه


جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواه


کار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای
به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
بی‌شـک جهان را‌ به عشـق کسی آفریده‌اند،
چون مـن که آفریده‌ام از عشـق ،
جهانی برای تو. . .


Aguillaa
Aguillaa
دوباره باز خواهم گشت از داریوش سوبیوتیفل 🤩
چقد من از این بشر خوشم میاد
چی بود اون ابی و شادمهر که خوشم میومد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
"شاه شهر آشنا"
روح زیبایی به صد آرام و ناز
در وجود "نازنینی" جا گرفت
نازنین تا بر زمین پا بر نهاد
عشق در این خاکدان ماوا گرفت

آفرینش در هماندم سجده کرد
شد زمین و آسمان پر از شگفت
"عشق" بر پوشید ،"رخت آدمی"
جلوه کرد و باز جلوه در نهفت

عاشقانش جان و دل در باختند
خویش را در پای "او " انداختند
طوف کردند آن حریم پاک را
کعبه ای زنده ، ز نو ، بشناختند

گمرهان ، در گمرهی ها تاختند
خویش را بی جا بسی افراختند
باختند و باختند و " باختند "
"عشق" را دیدند و خود نشناختند

"نازنین" اما ز خوبان ، دلبری
در کمال "نازنینی " می نمود
گر چه بود از آسمان پر بلند
از تواضع خود زمینی می نمود


حضرت@دوست
حضرت@دوست
با غریب دلشکسته خوب بود
می نمودش ، راه شهر " آشنا "
وآنکه او را از تماشا می شناخت
ساده می گفتش، بیا با "ما" بیا

گر چه شهر آشنایی دور بود
بود آن "شهر آشنا" در پیش ما
شاه بود و گه چو قاصد می نمود
ای فدای "شاه شهر آشنا

عشق آن شاهست کز خوش بودگی
جلوه ها ، در سادگی ها می کند
می شود معشوق و خود با آدمی
بارها ، دلدادگی ها می کند

تا که بشناسد ورا از یک نگاه؟
تا که در سازد، به کار عاشقی؟
جان و دل در دم فدای او کند
تا که در بازد ، قمار عاشقی؟

عشق آن شاه ست و زیبا نازنین
ناشناس ، اندر سر بازارها !
ای"فلانی"کیست تا خود جان دهد؟


حضرت@دوست
حضرت@دوست
هر حبیبی ، مهربان نیست
هر نگاری ، دلستان نیست

هر حریفی ، دل ندارد
خسروی کار شبان نیست
دیده بگشا ، عقل عاشق
عشق کار ، جاهلان نیست

هر گلی را ، دل مبندی
چون وفایی در گلان نیست
روزگارا ، بی وفایی!
کامرانت ، جاودان نیست

نازنینا ، آزمودم
مرد عشقی ، در جهان نیست
در جهان ، عشقی نمانده
یا که دل در ، عاشقان نیست


fatme
fatme
و بازم هه:ترنم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خوب خوب نازنین من /نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب
نام تو اگر چه بهتزین سرود زندگیست
من تو را به خلوت خدایی خیال خویش
بهترین بهترینم من خطاب می کنم
بهترین یهترین من

سید ایلیا
سید ایلیا
*‌دعا واسه تو که دوست خوب منی*

_💜الهی ،،،،،،،،، قامتش را خم نگردان_
_💜دوچشمش را ،، پر از شبنم نگردان_
_💜نصیبش ،، خنده ای بر لب بگردان_
_💜دلش را ،،،،، جای درد و غم نگردان_
_💜خدایا ،،،،،، فال او را خوش بگردان_
_💜از عمر ،،،،،،،،، نازنینش ڪم نگردان_
_💜الهی ،،،،،،،،، اَحسَنُ الحالش بگردان_
_💜پناهش باش و ،، بی محرم نگردان_
_💜تو او را ،،،،،،، از بلا دورش بگردان_
_💜مریض و ،،،،، در پی مرهم نگردان_
_💜ز قلبش ،،،،،، غصه را بیرون بگردان_
_💜اسیرش در ،،،،،،،تب و ماتم نگردان_
_💜خدایا ،،،،، خالقا ،،،،، شادش بگردان_
_💜گرفتارش ،،،،،،، در این عالم نگردان_
بفرست واسه دوستانت که خیلی دوستشون داری 🌹
شبتون خوش❤

سید ایلیا
سید ایلیا
سلام 😊✋

سلامی با عطر گلهای رز🌹🍃
به دوستان مهربون❤️

سلامی ازسر عشق❤️
ودوستی به همه‌دوستان نازنین🌹🍃

باآرزوی داشتن روزی زیبا 🌹🍃
شادوپرخیروبرکت 🌹🍃

صبح زیباتون بخیر ☕️😊🌹

حضرت@دوست
حضرت@دوست
-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

هادی
هادی
🔻جان پدر کجاستی؟

🔰 نوسروده‌ی علیرضا قزوه درباره حمله تروریستی به دانشگاه کابل

🔹️ جرم تو چیست نازنین؟ صدق و صفا و راستی
ای که تو از خدای خود غیر خدا نخواستی

🔹️ ای به فدای خنده‌ی زخمی و دلشکسته ات
شکر خدا که همچنان سرخوشی و به پاستی

🔹️ کابل زخم خورده‌ام! وقت برای گریه نیست
گریه‌ی با تبسمی، گم شده در خداستی

🔹️ کابل جان خسته‌ام! شانه‌ی ما پناه تو
چشم و زبان پارسی! نور دو چشم ماستی

🔹️ کابل جان چه می‌کشی؟ از دست حرامیان
کابل بی پناه من! قبله ی عشق و راستی!

🔹️ دختر شعر فارسی! کابل من! چه می کنی؟
حرف بزن! عزیز من! «جان پدر! کجاستی؟!»

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شبی شراب به یاد تو نازنین خوردم
شراب ناب از انگور دست چین خوردم

به کوچه آمده بودم کمی هوا بخورم
که چشم مست تو را دیدم و زمین خوردم


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
شنید میگند انگور هر چقدر کهنه شه.شرابش گیرا تر میشه..
وعشق هم همین مورد را دارد ..........
کهنه که شد تازه میشه زخم . شراب مستت میکند از خود بی خود میشید .زخم هم سر باز میکند دردش از خود بیخودت میکند ..هر دو درد بی خبری همراه دارد ..
بقول شاعر
ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوه های وسوسه بارآوری هنوز
با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو