یافتن پست: #نازنین

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شما خسته نشدید از زیر آبی{-36-}:هم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

پژواک خاطرات تو ، در خاطرم پیچیده شد
با رد پای رفتنت، خواب از چشم برچیده شد

با رفتنت در این جهان اوضاع قمر عقرب شده
حاتم گدایی میکند، موسی عصا بلعیده شد

صبرم کم است چون عمر گل، قطره مرا ایوب ساخت
هر دم به خشکی می چکد ، گل از زمین روییده شد

جوهر نباشد در قلم، خنجر به شعرم میکشم
زخمی به شعرم میدمد، خون از قلم پاشیده شد

تنها منم با یک قلم، بارم به دوشت ای ورق
از بس غمم پرحجم بود، کاغذ ز غم پوسیده شد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

نا رفته تا به اوج، سرازیر میشوم
در موسمِ جوانیِ خود پیر میشوم

از سفره های رنگیِ این عشق عاقبت
ناخورده لقمه ای ز خودم سیر میشوم

آیینه ام که سنگ مرا خرد کرده است
تنهایم و در آینه، تکثیر میشوم

دارم شبیه ثانیه ها می روم جلو
امّا به حکمِ فاصله تأخیر میشوم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

پیاده می‌شوم از ساعتی که رفت
دنبالِ راهِ نجات از بهانه‌هام

یک لحظه در تمامِ خودم غرق می‌شوم
کم‌سوترین ستاره‌ی شب‌ها... سلام

دلتنگِ دیدنِ روی تو مانده‌ام
شاید شنیدنِ آن آخرین کلام

انبوهِ ثانیه‌هایی که بی تو مُرد
اندوهِ ماندنِ این حسرتِ مدام

من را به سمتِ تو می‌کشانَدَم
تنها میانِ کویری گلایه‌فام...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

نامه های عاشقانه دوای دلتنگی هامان نیست تنها فریادی پراز هق هق خاموشی است نه تو نگاه می کنی
نه من دستهایت را می بوسم نه تو به سویم خیز برمی داری نه من عاشقانه اشک می ریزم تنــــها منم که
چشمهایم را بسته ام وتنها تویی که خوابیده ای .

هر بار که به پاس دلتنگی هایم چشم بر هم می گذارم خیسی اشک را احساس می کنم هر بار که به دوستــت
دارم های تو می رسم بیشتر چشم برهم می گذارم.

بگذار به پاس تمام دوستیت تا اخر دنیا چشم بر هم بگذارم.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

ما را از کودکی
به جدایی ها عادت داده اند
همان جاییکه روی تخته سیاهمان نوشتند:
خوب ها / بدها

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

مثل رگبار ستاره رو تن خشک کویره
لحظه هاي‌ عاشقانه تو چشای تو اسیره

انگاری من و تو امشب روی ابرا خونه داریم
واسه ي خوندن از عشق ما هزار بهونه داریم

دوباره قلب من و تو از تو سینه پر می گیره
هر چی بود از غم غصه با نگاه تو می میره

بزار تا سپیده ي صبح صد تا شعر از تو بسازم
زندگیم رو با یه بوسه پای عشق تو ببازم

با تو بودن نه یه رویا نه دیگه مثل سرابه
این دل من تاقیامت واسه چیدنت خرابه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

روحم گاهی
مانند قاصدکی
با تلنگری
از هم می پاشد …
با نسیمی
که
دیگر
از بادی
سهمگین نیز
خطرناک تر است …


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

همه ي ما
فقط حسرت بی پایان یک
اتفاق ساده ایم
که جهان را بی جهت ؛
یک جور عجیبی جدی گرفته ایم … !

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین


چه سخت است ؛

دلتنگ قاصدک بودن …

در جاده اي که در آن ؛

هیچ بادی نمی وزد … !

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
[لینک]
همیشه جایی در حوالی دلتنگی من جاری می شوی…

جاری می شوی در ابریِ چشمانم…

و می باری آنقدر … تا زلال شوم…


تا آسمانی شود هوایِ دلم…

آنقدر که با همه روحم حس کنم…

داشتن تو …

می ارزد…


به تمام نداشته های دنیا…

حضرت@دوست
حضرت@دوست
هیچ قلبی صرفا به واسطه هماهنگی، به قلب دیگری وصل نیست.
نازنین

زخم است که قلب ها را عمیقا به هم پیوند می‌دهد.
پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی …


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
از غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه
من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماه


دلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب
یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراه


جنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟
صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاه


ای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان
یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاه


همه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا
تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراه


جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواه


کار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای
به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
بی‌شـک جهان را‌ به عشـق کسی آفریده‌اند،
چون مـن که آفریده‌ام از عشـق ،
جهانی برای تو. . .


Aguillaa
Aguillaa
دوباره باز خواهم گشت از داریوش سوبیوتیفل 🤩
چقد من از این بشر خوشم میاد
چی بود اون ابی و شادمهر که خوشم میومد

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو