یافتن پست: #نازنین

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در زندگی نازنین

من تو را غمخوار می خواهم و بس"
اینچنین با من بگو تا در دلم غوغا کنم
خویشتن را در میان قلب تو پیدا کنم
گوش کن این نغمه را
با من از رفت نگو، چون من تو را بسیار می خواهم

هادی
هادی

قصه ی رنگ پریده سروده نیما یوشیج
هنوز همشو نخوندم ولی جذاب بود میذارم دیدگاه اول که خودمم بخونم شمام بخونید

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
بین ما فاصله ها شهر به شهر از پی هم
از پی فاصله ها، اینهمه نزدیک تویی

غصه و زخم دل از دوری تو بند به بند
اینهمه زخم ولی مرهم نزدیک تویی

آنچنان در تپش قلب من آمیخته ای
کز درون با من و درّدانه ی نزدیک تویی

هر نفس ساخته ام خانه ای از جنس یقین
دم به دم با من و همخانه ی نزدیک تویی

ای که در جام دلم همچو می ناب شدی
دائما مستم و پیمانه ی نزدیک تویی

فرط گرمای زمان گر که به جانم فکنند
در تو آرام شوم، سایه ی نزدیک تویی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

من هیچ ندارم برایت، جز طرح ساده ی قلب♥️
گوش کن، قلب ساده با تو عیان گفتگو کند

گر اندکی گوش دل بسپاری به صحبتش
چندان سخن کند که نه راوی، نه قصه گو کند

حضرت@دوست
حضرت@دوست
باز امشب
پرسہ میزنم در این حوالی
بوے عطرت پیچیده.......نازنین .


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

اگر من نقاش بودم//
چشمان ترا نقاشی میکردم..
در درونش یک قفس .
.ودر درون آن خودم را .....

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
از وقتی که
درخشش چشمانت را دیده‌ام
ستاره شناس ماهری شده‌ام
از بس که
غرقِ چشم‌هایت می شدم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
ای قامتت بلندتر از قامت بادبان‌ها
و فضای چشمانت
گسترده‌تر از فضای آزادی…
تو زیباتری از همه‌ی کتاب‌ها که نوشته ام
از همه‌ی کتاب‌ها که به نوشتن شان می‌اندیشم…
و از اشعاری که آمده اند…
و اشعاری که خواهند آمد…


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
چشمم را بستم که دیگر چشم مست ترا ننگرم ........
نا گهان دل داد زد .......
دیوانه من می بینمش...........


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
چشم‌هایت عطری دارند گیج کننده
از همان‌ها که پلک می‌زنی
و یک‌باره جهان
به بوی مردمک‌های خوش رنگت
عطری دلچسب می‌گیرد!


حضرت@دوست
حضرت@دوست
الهی شکر
بیا کم برو زیر آبی

حال میکنید دیگه

زیر آبی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین با هزار زبان گفتم .....

برای زیستن دو قلب لازم است........
قلبی که دوست بدارد ..
و قلبی که دوستش بدارید

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین

در خاطراتِ خویش..
میانِ کتاب‌ها پوسیده‌ی پُرغبار،
ترا جستجو کردم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
صدا با سکوت آشتی نمی‌کند
کلمات انتظار می‌کشند
مثل گل حسرت در انتظار بهار


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین ...........
معشوق در ذره ذره ی جان آدمیست


صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو