فراق یار
مکن دریغ ز من ساقیا شراب امشب
از آنکه زآتش خود گشته ام کباب امشب
کنون که غم بنشسته به روی سینه من
گمان کنم که زنم نقش خود برآب امشب
منم که مست می عشق روی ماه توام
بده تو جام دگر،گشته ام خراب امشب
سراغ دل ز من زار و ناتوان تو مگیر
که از فراق تو باشم در التهاب امشب
مگر به خواب گزاری قدم به دیده ی من
ولی چگونه رود دیده ام به خواب امشب
اگر ز دست شدم،مطربا تو خوش بنواز
نوای نای نی و نغمه ی رباب امشب
زبسکه ناله زند خاک در پی رخ تو
ببین تو پیری او در بن شباب امشب