یافتن پست: #مهمونی

مثل ۱۰ ساله ها بخند ؛
مثل ۲۰ ساله ها مهمونی برو ؛
مثل ۳۰ ساله ها سفر کن ؛

مثل ۴۰ ساله ها فکر کن ؛
مثل ۵۰ ساله ها نصیحت کن ؛
مثل ۶۰ ساله ها دقت کن ؛

و مثل ۷۰ ساله ها عاشق باش...!

یاس
یاس

🔻بعد از اینکه واکسن کرونا زدید چیکار میکنید؟
شما هم بگید
این جوابای مردم رو بخونید😂👇

🔸میرم بیرون، فقط واسه کارای ضروری میرم خونه😁
🔸اس ام اس میدم به وزیر بهداشت و باهاش کات میکنم
🔸نمیدونم، آخه زندگیم قبل از کرونا رو یادم نیست!
🔸صبر میکنم ببینم عوارضش چیه و چه مرض جدیدی می گیرم😐
🔸میرم دنبال کارت ملیم😷😂
🔸تمام نرده های توی خيابونو میله ها و دستگیره های مترو رو ميرم ليس ميزنم😛
🔸وقتی عابر بانک میگه زبان خود را وارد کنید واقعا زبانم رو واردش میکنم
🔸یه مهمونی میگیرم با تم زباله💃
🔸من میرم تو جوب غلت میزنم💦
🔸تا دو ماه صبر میکنم اگه بقیه زامبی نشدن منم میزنم 😂🤦
🔸تا یکسال تموم مواد شوینده و ضد عفونی کننده رو تحریم میکنم😝
🔸دکمه های آسانسور رو بوس میکنم و لیس میزنم🥴😐
🔸یه بسته پفک میریزم روی زمین و برمیدارم و فوت میکنم و میخورم
🔸میریم دنبال درمان وسواسی که تو کرونا گرفتیم🥴
🔸بدون ماسک میرم بازار هی نفس میکشم از اعماقِ وجودم
🔸میرم فلافلی اکبر میگم توروخدا اول دستتو بکن تو دماغت و بعد برام یه فلافل بزن🤣

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یه سوال ؟
یه کاسه شاه توت گذاشتم جلو دستم.
پیشنهاد بدید نمک بزنم برای میل کردن..یا شکر ..
که باعث افت فشارم نشه

تبسم
تبسم
دندون درد موقع بی پولی ، جوشِ صورت موقع مهمونی ، شارژ ۳% موقع عدم دسترسی به شارژر و از همه مهم تر گشنگی موقعی که یخچال خالیه میاد سراغت{-15-}

EDRIS
EDRIS
سِنت که بالا میره، میفهمی تنها چیزهایی که حسرتشون رو میخوری، کارهایی هستن که انجام ندادی...!

Marina
Marina
ای اینسان!
موزیکای عجیب و غریب رو نه به خاطر ضربِ آهنگ تندشون، به خاطر وسوسه ی پشتشون، گوش نکن...

مهمونیای دَرهم رو نه به بهونه ی درس ، واسه ی حسِّ تلخ بعدش نرو...

گپ و گفتگوهای یواشکی رو نه به بهونه ی کارفرهنگی ، به خاطر حرمت خلوت با نامحرم انجام نده....

انقدر خجالت نکش {-203-}، خودت خوشگل تری از عکست{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}

همه به خط شن (چرا؟) بالاست پرچم{-71-}{-71-}

من و یه تیمِ دیوونه که میترکونیم هر شب{-65-}{-65-}

حالا وقته قره حالا {-132-}{-132-}❤️، ساسی اومدی که بری بالا{-114-}

هر چقدر ناز کنی‌ تهش ماله منی‌ مثلِ سریالا{-130-}{-130-}{-130-}{-130-}{-130-}{-130-}{-130-}{-130-}

دکتر؟ جونِ دکتر ، چرا هی‌ میری دور دور{-120-}{-120-}

انقدر داغِ بدنت میزنه هی‌ بالا کنتور{-125-}

دکتر؟ جونِ دکتر ، بدو پیکمو پُر کن{-111-}{-117-}

شما هم همینجور که میرقصی بدنتو شل کن{-117-}{-117-}

سلام گلایِ توو خونه {-95-}، محصلایِ نمونه{-95-}

قول بدین که حرف های دکتر یادتون بمونه{-90-}

مرسی‌{-96-}

همیشه قبل خواب دو تا شات بزن و راحت بخواب{-130-}{-131-}{-132-}

همیشه یادتون باشه اول اینستا بعد کتاب{-143-}

تا وقتی‌ بزرگ شدین قشنگ شدین ژِل زدین{-137-}{-138-}{-132-}{-131-}{-130-}

تا وقتی‌ پلنگ شدین و با بیست نفر رِل زدین{-130-}

بهتون میگن دل ندین ، بهتون میگن قِر ندین{-130-}

میگن ساسی گوش نکنید ، مهمونیا رو جر ندین

دکی دکی هی ، دکی دکی{-132-}

Masoome
Masoome
خدايا! آنقدر كرونا تو ایران زیاد شده ما میترسیم امسال ماه رمضون بیایم مهمونی!
خودمون تو قرنطینه، صبحانه و نهار و اصلا يه چيزي درست ميکنيم ميخوریم، دستت درد نکنه ديگه مزاحم شما نميشيم

Banoo
Banoo
صندلی داغ
سوالی بود بپرسین فقط امشب جواب میدم

Yas
Yas
اخه این چه اخلاق مزخرفیه من دارم
هرموقع کاری داشته باشم برنامه ای باشه حالا هرچی از یه قرار ساده تا مهمونی مفصل و ... شب تا صبحش خواب نمیرم . بسته به اهمیت موضوع حتی تا چند روز قبلش
خو الان با این سردرد مگه میشه به قرار رسید :////
اییییییش واه

Yas
Yas
اینقدر دلم میخواد مهمون دعوت کنم خونمون هااااااااا ولی خب ....

LOEY♡
LOEY♡
در این لحظه همه چی از جمله سردرد و امتحان و بی حسی و ....خـــــــــر عصت:خسته:خسته

فقط خدا
فقط خدا
با توجه به اینکه منجمان اعلام کردند امسال بجای یک شب ؛ دو

شب طولانی داریم؛ شب دوم را به نام برادر دو قلوی یلدا

یعنی یدالله نامگذاری کرده اند

پس پیشاپیش یدالله تون مبااارک:خنده:تبل:دی



برا ما امشب شب یدالله عه فردا شب یلدا:رقص

wolf
wolf
یکی از دوستام با یه پسر خیلی پولدار آشنا شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتت رو بده من بخونم!
از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتن یه دفتر خاطرات تقلبی براش، من وظیفه قدیمی جلوه دادنش رو داشتم...، 10 جور خودکار واسش عوض کردم، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگه هاش...، چایی ریختم روش... مژی هم تا می تونست خودش رو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انسانیت برام مهمه و... بعد از یک هفته کار مداوم، دفتر خاطرات رو بُرد تقدیم ایشون کرد. آقا پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت: منو چی فرض کردی؟
این که سالنامه 1397 هست! تو 5 ساله داری توی این خاطره می نویسی؟ و این گونه بود که مژی هنوز مجرد است!{-15-}{-15-}
{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو