سیده شهید حجّاری
جواب مسابقه ی غدیر"و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسی ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.»
سیده شهید حجّاری
کاربران محترم شرمندم از این که مسابقه نصفه موند.یکم اوضاعم به هم ریخته اما ان شاءالله در اولین فرصت جواب مسابقه رو میذارم.اصلا فراموش کرده بودم.
سیده شهید حجّاری
اطلاعیه کمیته ملی پارالمپیک در مورد درگذشت گلبارنژاد
براي همه ما سخت است كه راوي خبري به اين ناگواري باشيم، در كمال ناباوري و با تاسف بايد اعلام كنيم كه جانباز سرافراز بهمن گلبارنژاد قهرمان دوچرخه سواري ايران در پارالمپيك 2016 به دنبال سانحه اي كه در هنگام مسابقه برايش پيش آمد جان به جان آفرين تسليم كرد.
بهمن نمونه اي مثال زدني از يك ورزشكار پارالمپيكي بود كه با عشق و انرژي پايان ناپذير براي اعتلاي نام ايران اسلامي و سربلندي همه ما بي وقفه تلاش مي كرد و در نهايت جان خود را در اين عشق تقديم كرد.
اعضاي كاروان فرهنگي ورزشي منا اين ضايعه تاسف بار را به خانواده آن مرحوم و ملت ايران تسليت مي گويد.
نام بهمن گلبارنژاد در تاريخ پرافتخار پارالمپيك ايران هميشه خواهد درخشيد.
born78
صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت :
مسابقه می دیم از الان تا شب
در همین وقت ، چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد
نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت :
فعلا یک هیچ - به نفع من
سیده شهید حجّاری
کیمیا علیزاده که مسابقه می داد، یکی از میان جمعیت فریاد زد: نترس...
ما نمی ترسیم. ما سالها پیش پدران، پسران و برادران و معشوقه هایمان را به جنگ فرستادیم و نترسیدیم.
ما نمی ترسیم. سالها در تبعیض و تحقیر و ظلم زندگی کردیم و لبخند زدیم.
ما کتک خوردیم، شکنجه شدیم، اسید رویمان ریختند و نترسیدیم.
ما شعر گفتیم، کتاب نوشتیم، فیلم ساختیم و حقمان را فریاد زدیم و نترسیدیم.
خیلی از ما یک تنه، هم مادر بودیم و هم پدر، بی پناه بودیم و تنها، ولی نترسیدیم.
توی خیابان رکیک ترین حرفها را شنیدیم، پشت فرمان تحقیرآمیزترین جمله ها را شنیدیم، اما رد شدیم و نترسیدیم.
در سرزمینی که جمله ی تاریخی اش" از زن کمتر " نقل و نبات است و از دهان خردینه پسری هم نثار می شود، ما نترسیدیم.
در کشوری که مرد متجاوز بی گناه است و دختری که متجاوز را کشته بالای دار، زندگی کردیم و نترسیدیم.
ما دختران زیادی به دنیا خواهیم آورد، دخترانی که پشت درهای بسته ی ورزشگاهها مدال می آورند و بی پروا گریه می کنند و می خندند و نمی ترسند.
خب منم برا همین میگم دیگه چرا شب عاشورا که نه حتی روز های مهم دیگه هم نمی افتاد
شاید به خاطر مسائل سیاسی بوده
نه اون موقع که تعیین میکنن مسئولین باید تقویم رو دقیق میدیدن که بازی ها چه روزی افتاده با دلیل عوض کنن زمانشو
آره بازی با باور مردم هست دیگه