اینم خاطره ی من
چند سال پیش1آقایی رو دیدم داشت تو خیابون روزه خوری می کرد برام تازگی داشت
اومدم خونه با آب و تاب تعریف کردم
بابام گفت:چند سالش بود؟
گفتم
چی بابا!از تو پیرتر بود
بابام دیگه از اون سال ماه رمضان که میشه میگه:روزه بر من واجب نیست.
میگم:چرا؟
میگه:تو چند سال پیش گفتی آقاهه از تو پیرتر بود.
خیر ...قرعه کشی ینی اسم هارو ور کاغذ مینویسی یکی رو برمیداری...یهوییه.
اینجا به صورت مجازی
عذر خواهم کاربراییکه به من رای دادین به بنر اولی رای دادین یا اونی که تو دیدگاه فرستادم؟