ادامه...
یکشنبه 95/4/27
چهارشنبه97/4/27
دیگه برا هر نمازمون میرفتیم حرم:)
بعدش تو این روز رفتیم یه سر بازار نجف
عججججججب پارچه هایی هست اونجا
پارچه های خیلی خیلی زیبا باجنس خوب و قیمت نصف ایران
با چندتا مغازه دار بابام دوست شد
هر وقت بابام بره دوستاشم میبره میرن مغازه اون:)اونم ذوق میکنه تخفیفای آنچنانی میده
خودشم میگه تخفیفا به خاطر آقا سیده
مامانم اینا همون موقع سوغاتیای اصلی(مادربزرگا و عمه خاله عمو...)خرید کردن
بعد منم یه انگشتر نقره چشممو گرفت اونو خریدم
تو کل سفرمون دستم بود.متبرک شده به همه حرم های مطهره:)خیلی برام باارزشه:)
عکسی که فعلا ازش دارم اینه
حالا بعدا بهترشو میندازم
تا29ام تو نجف بودیم.
این مدت خیلی جاها رفتیم انقدری زیاد بودن که واقعا تک تک یادم نیست اسم ببرم
خونه امام خمینی که تو نجف بوده هم رفتیم دیدم:)از کوچه پس کوچه های نزدیک حرم میرفت میرسید به اونجا:)
خونه جالبی بود:)وسط حیاط بود دورتادورش خونه:)
خب دیگه سرتونو درد آوردم
بقیش بمونه 29 ام که حرکت کردیم سمت کربلا:)
ادامه دارد...
#خاطرات_کربلا
خداروشکر که سالمید
______________
عالے بید
خوشا به سعادتت
مرسی گلم
ان شاالله قسمت شما
انشالله