یافتن پست: #مجنون

حضرت@دوست
حضرت@دوست

عشق دنیایی بدنیا زلف پریشان میکند
لیلی و مجنونی ماند قِصه گویان میکند
عشق عقلانی یقینا در سماوات است بقا
اولین عاشق در عالم ها از اول شد خدا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
همچو مجنون زده ام خیمه به صحرای جنون
بسکه درملک خِـَرد، مردم نادان دیدم


بهار نارنج
بهار نارنج
:سانیا



@Jonz_00
@shami
@shahin
@elham
@donyaa
@Nimaqashqayi

حضرت@دوست
حضرت@دوست
..

در درون پوکیده ام ..
از بیرون آتش مزن .این جسم سیلآب دیده را

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در جهانی که پر از «وامق» و «مجنون» شده است
می توانی «عذرا» باشی، «لیلا» بشوی


Mehrab
Mehrab
عاشق که بشی
حالت حال دل مجنونه...
لعنت به این شبااااا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شوق امید

بخاک ره کشیدم صورت جسم نزارم را

بدین صورت مگر بوسم کف پای نگارم را


غبار رهگذارم کرد شوق امید آن دارم

که گاهی خیزم و گیرم رکاب شهسوارم را

شدم خاک ره غم اشک خواهد ریخت بر حاکم

بهر چشمی که دوران توتیا سازد غبارم را

ره رسوایی از فرهاد و مجنون یافتم خالی

ز خار و خس زمانه پاک کرده رهگذارم را

غبار آستانت گریه ام را می دهد تسکین

ازین به توتیایی نیست چشم اشکبارم را

حذر کن ای فلک از آه و اشک من مکن کاری

که ناگه بر کشم از قهر تیغ آبدارم را

فضولی قصه بیداد آن گلرخ چه می خوانی

چرا نومید می‌سازی دل امیدوارم را

حضرت@دوست
حضرت@دوست
صَلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ

ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح

حضرت@دوست
حضرت@دوست
حکایت من و مجنون به یکدگر ماند

نیافتیم و بمردیم در طلبکاری

حضرت@دوست
حضرت@دوست

عاشق روی تو و مجنون سر کوی توام
همره و همدم صد آه و فغانم چه کنم؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست

خواهم بر ابرویت رویت رویت
هر دم کشم وسمه هر دم کشم وسمه
ترسم که مجنون کنه بسی
مثل من کسی چشم نرگست
دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه

حضرت@دوست
حضرت@دوست

به صحرای جنون هر کو قدم زد چون مرا بیند
پی تعلیم سودا جانب مجنون نخواهد شد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر
وَه که با خرمنِ مجنونِ دل افگار چه کرد


صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو