رجب خان
شما به پدر و مادرت بگو "مىخوام خونه مجردى بگيرم"
اونا مىشنون "مىخوام با تمام مردهاى غريبه روابط نامشروع بر قرار كنم و هر شب بشينم با دوستام شيشه بكشم" :/
سید ایلیا
مادر_پرخاشگر
علامه دهخدا مادری داشت پرخاشگر و عصبی ، طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود. او مجرد بود و در کنار مادرش زندگی میکرد. نیمه شبی مادرش او را از خواب بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد . مادرش به بهانه ی گرم بودن آب لیوان را بر سر دهخدا کوبید. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه ای از اتاق رفت و گریست. گفت خدایا من چه گناهی کرده ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زده ام. خود را مقطوع النسل کردم، این هم مزدی که مادر به من داد، خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی ام را از من نگیر. گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش کرد. صدایی به او گفت برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم. از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع ترین لغت نامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه و بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
سید ایلیا
جوانی رفت پیش پیری
گفت روزی ندارم
گره افتاده بکارم
پیر مرد گفت
دست مادرت را ببوس
گفتم چرخ روزگار
بکامم نیست برکت از
خانه ام رفته است
گفت دست مادرت را ببوس
سید ایلیا
"احتـرام بـه همســر"
🍃 فرزند آیتالله فاطمینیا نقل میکند: روزی با پدر میخواستيم برويم به یک مجلس مهم؛ وقتی آمدند بيرون خانه، ديدم بدون عبا هستند.....!
گفتم عبايتان کجاست؟ گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیدهام؛ گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است....
جواب دادند: اگر آبروی من در گروی اين عباست و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است؛ نه آن عبا را میخواهم نه آن آبرو را......!
در خانهای که آدمها یکدیگر را دوست ندارند؛ بچهها نمیتوانند بزرگ شوند. شاید قد بکشند؛ اما بال و پر نخواهند گرفت.....!
سید ایلیا
هیچوقت پدر و مادرتان را
بخاطر چیزی که
نتوانستند به شما بدهند
سرزنش نکنید
شاید
تمام دارائیشان همان بوده که برایتان فراهم کرده اند
ناراحت شدی ببخشید ان شاء الله خدا برات نگه داره پدرمادرتو
برا دوستم ناراحت شدم
شرمنده ببخش
تایید می کنید ولی عکسش رو نشون میدید