نه ترانه، نه بهانه، نه یه حس ته خیالم
نه قفس، نه زخم قلبی، که ببند پر و بالم
عاشقایه تازه کارو، پرسه های زیر بارون
با یه دل بستن ساده، چی اومد سر دوتامون
چشای همیشه بازو، روبروم شبه درازو
فکر با تو بودن من، دستای پر نیازو
چه کنم نبودناتو، دل و این بهانه هاتو
من و دفتری که حالا، پر از ترانه هاتو
همه انتظارم اینه، که دوبا ه با تو باشم
که یه صبح دوباره از نو، با صدایی از تو پاشم
منه ساده ی قدیمی، به تو مبتلاترینم
همه آرزوم همینه، دستای تو رو بگیرم