❤
ناگهان به خودش آمد و دید که مدتیست نشسته کنجی و دارد به همه چیز فکر میکند. شبیه به آدمِ در حال غرق شدنی خودش را از آب بیرون کشید، نفسش را داد بیرون و گفت: بیخیال! بلند شد و برای خودش چای ریخت و دوباره به کارش مشغول شد.
مدتی بود که تا مرز خستگیِ مفرط کار میکرد و اعتقاد داشت که آدم نباید یک ثانیه هم بیکار شود، وگرنه مینشیند عمیقا فکر میکند و عمیقا غصه میخورد و عمیقا پیر میشود...
g.h.o.l.a.m.a.l.i
فکر می کردم همه مثل خودم هستن حالا فهمیدم هیچ کسی مثل من ساده نیس هر کسی هر چیزی گفت باور نکنید نزدیک ترین ها بهت بزرگترین دروغ ها رو بهت میدن ....
...
امروز داشتم که درخلوت خودم قدم میزدم، یکدفعه صدایی شنیدم که از پشت گوشی به کسی میگفت "نورِ من".
لبخندی بر روی لبانم آمد. نمیدانم چرا اینقدر به قلبم نشست. با خودم فکر میکردم چه قدر عمیق است این اسم.
"نورِ من" یعنی مهم نیست که چه قدر تاریک هستی، چه قدر تنها هستی، چه قدر ذهنت پر شده از افکار منفی، چه قدر دلت گرفته است و ناراحت هستی. همین که یادت بیاید که کسی هست صدایش بزنی "نورِ من" یعنی در کنار همه تاریکیهای وجودت، نوری و امیدیست که سپیده بزند.
و خوب که به آدمها نگاه کردم، دیدم شاید این روزها تنها دارایی آدمها امید است. که امید پیچش نور است در عمق تاریکی ...
مهاجر
اهداف برای شبیخون امشب شناسایی شدند و عملیات در وقت مناسب اجرایی خواهد شد
Hana
بعد ۴ ساعت فکر کردن درمورد اینکه شام چی بخورم اخرش ب این نتیجه رسیدم که چرا اصن باید شام بخورم😐😂
خلاصه رفتم تو فاز فستینگ تا فردا ظهر 😂😌
واقعا آشپزی حوصله میخواد ...
اول اسمارتیزاشو برداشت بعدم گلارو خورد
خامه و اسمارتیزو به کیک نمیزدی جدا میدادی بهش بهتر نبود
اونجوری مزه نمیداد
مثل اینکه عروسم قربونش برم نیتش خراب کردن کیک بود
خوبه بعد بریدن کیک خرابکاریو شروع کرد نه قبلش