یافتن پست: #فریاد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
رحم کن بر منِ مِسکین و به فریادم رَس
تا به خاکِ درِ آصف نَرِسَد فریادم


پریا
پریا
@shahin

شاهین{-142-}
معدن استیکرا کجاست{-157-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرس

ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی کجا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
درد دل


فریاد من از فراق یار است

وافغان من از غم نگار است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
فراق یار


فریاد من از فراق یار است
وافغان من از غم نگار است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
دل ما


فریاد کان نگار دل از مهر برگرفت

جور و جفا به حال دل ما ز سر گرفت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بیکسی و لشگر غمها به سویم حمله ور
حال دل بد بود و عشق تو به فریادم رسید


خانوم اِچ
خانوم اِچ

آتشی در سینه دارم شعله ام یکسر ازآن
زنده ازآنم که گردم همچو خاکستر ازآن

مانده درسینه سخنها فرصتِ اقرارنیست
می نویسم بهرِ این بر سینه ی دفتر ازآن

هیچکس از حالِ دل هرگز نپرسیده ولی
این یقین دارم، نباشد حالِ کس بهتر ازآن

خواب بر چشمت مبارک ای ز دردم بیخبر
ایخوشا دَردی که بامن گشته همبستر ازآن

تا به کی فریاد باید، من ز هجرانت کِشَم؟
تا به کی بایست بنشیند به دل خنجر ازآن؟

برده ای از من دلم را تا که دلدارم شوی
بهرِ این باشد که میگویم به تو"دلبر" ازآن

رَسمِ دلداری نباشد بیخبر ماندن ز دوست
بیخبرماندی زحالم، پس نپرس دیگر ازآن

از گُلِ عشقی که بوده حاصلم در باغِ عمر
مانده برگی زرد بر جا و گُلی پَرپَر ازآن

از تو میسوزم ولیکن عالمی در حیرت اند
ازچه شادانم چنین هرلحظه روشنتر ازآن

عشق معنا میشود آنگه که شد عاشق فنا
گِردِ هر شمعی همین خواهد زرّین پَر ازآن

شعله راگیرم گُواهِ عشق، درخود سوزی ام
خود تو مختاری ،کُنی انکار و یا باور ازآن...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سکوتم را شکستم من ،چنین فریاد سر دادم :
کجایی ای طبیبِ عشق ؟ ، دلِ دیوانه میسوزد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مخور با همه کس تا نخورم خون جگر.... سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم.......

حضرت@دوست
حضرت@دوست

خاموشم و بیتابی فریاد تو دارم


صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو