با دل ساده @من
قصه مون از جایی شروع شد
که تو منو برای تنهایت می خواستی
حال خرابم برات اصلا مهم نبود
منو تو برزخ میدیدی و کیف می کردی
گوشه ی لبت همش خنده بود و دَم نمیزدی
با خنده بی خودِت همش منو عذاب میدادی
بَسمه دیوار دل عاشقم شکست و چیزی نگو
آه از بی معرفتی تو و قلب نامردِت, عشق آبکی
این دل سربزیر من بی تو خوش بود برای خودش
من عاشق بودم و تو در پی نیرنگ و سوء استفاده از من
این همه از در به دری و غصه و ماتم بَس است
دلت از سنگ است و میخ عشق در دلت فُرور نمیره
بی جهت دلم از تب عشق تو خوش بود برای خودش
هر چی به خودم بَد کردم بَسمه و دور شو از من
آره طاقتم تاب شده از نامردی تو ای سنگ دل
چشمات رو ببند که سرابی جز نیرنگ و نامردی نیست