یافتن پست: #شکایت

سید ایلیا
سید ایلیا
خـدایا به که واگذارم مى کنى ؛

آیا به خویشاوندى که از من بِبُرَد

یا بیگانه اى که مرا از خود دور کند

یا به کسانى که خوارم شمرند

و تویى پروردگار من و زمامدار کار من بسوى تو شکایت آرم

از غربت خود و دورى خـانـه ام و خواریم نزد کسى که زمامدار کار من کردى ...



تویى پناه من ؛

هنگامى که درمانده ام کنند ، راهها با همه وسعتى که دارند

و زمین بر من تنگ گیرد ، با همه پهناوریش

و اگر نبود رحمتت بـطور حتم من هلاک شده بودم ...


خدایا تو مى دانى که اگر چه طاعت تو در من بصورت کارى مثبت ادامه ندارد ولى دوستى و تصمیم بر انجام آن در من ادامه دارد ...

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
@zohrab032 -----------
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز





وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز

گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار

آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار

پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید

خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید

این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم

اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم

این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران

این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان

این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند

این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند

این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان

هادی
هادی
کاربران عزیز چنتا از مشکلات ساینا حل شد بهتره برای سازگار شدن فایل ویرایش شده با رایانتون یک بار ctrl+F5 بزنید :)

مهدیه
مهدیه
من شکایت دارم.....
از آنها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست
ازر آنها که به مسخره میگیرند حجاب مادرم را ؛
چرا نمی فهمی؟
این یک تکه پارچه مشکی ، از هر جنسی که باشد
حرمت دارد

وجیهه سادات
وجیهه سادات
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند

و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.

تلاطم های زندگی حکمتی از خداوند است

پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریای دور و برمان.

born78
born78
" ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ ":
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم!
غافل از خود،دیگری را هم قضاوت می کنيم!
کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز…
چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم!
عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم!
ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا…
عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟
کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی…
با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟
من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد!
سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم..

هادی
هادی
این آقا آرش رو الآن می خوام دوباره مسدود کنم کلی زحمت کشیده این پیام رو نوشته نخونید حیفه :|

آرش

کی به کاربرا توهین کرده؟ کی به مقدسات توهین کرده؟ کی مزاحم شده تو خصوصی؟ واقعا که تو روز روشن تهمت میزنن تو گردن کسی که این تهمتها رو زده... من فقط اینجا اومدم که جواب اتهاماتون رو بدم اکانت جدید هم بخاطر مسدودیت قبلی است. من خودم دیگه نمیخواستم بیام دیدم مسدود شدم فهمیدم بخاطر انتقادات بوده... مگرنه توهینی در کار نبوده... سوالات منطقی من رو جواب نمیدین فقط بلدین غیبت کنید و تهمت بزنید این که اومدین چالش گذاشتین و از نامحرم میخواین مشخصاتش رو بگه این کار درستیه؟ من گفتم پستهای مربوط به این موضوع رو پاک کنید دوباره یکسری تهمت جدید اضافه کردین چسبوندین به من... همین یه مدت پیش بود یکی از خانمهایی که هی بهشون میگی خواهر ازتون شکایت داشت که بهش بی احترامی کردین... حالا چی شده کاسه داغ تر از آش شدین؟! آخرین بارتون باشه اسم من رو میارین و تهمت میزنید.

1 ساعت و 44 دقیقه قبل · حذف

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو