خـدایا به که واگذارم مى کنى ؛
آیا به خویشاوندى که از من بِبُرَد
یا بیگانه اى که مرا از خود دور کند
یا به کسانى که خوارم شمرند
و تویى پروردگار من و زمامدار کار من بسوى تو شکایت آرم
از غربت خود و دورى خـانـه ام و خواریم نزد کسى که زمامدار کار من کردى ...
تویى پناه من ؛
هنگامى که درمانده ام کنند ، راهها با همه وسعتى که دارند
و زمین بر من تنگ گیرد ، با همه پهناوریش
و اگر نبود رحمتت بـطور حتم من هلاک شده بودم ...
خدایا تو مى دانى که اگر چه طاعت تو در من بصورت کارى مثبت ادامه ندارد ولى دوستى و تصمیم بر انجام آن در من ادامه دارد ...
۴ موافق
1394/09/28 - 06:52