یافتن پست: #شهید

WeT
WeT
همیشه در تمام جنگ‌ها مادران بازنده اصلی‌اند.

رها
رها
سن سی ببعد یجوریه ک همش هی دلت میخاد یجوری از خودت در مقابل همه چی و همه کس مراقبت کنی ولی هر چی تلاش‌میکنی میبینی اتفاقاتی ک توی سنین پایین تر افتاده ،انتخاب هایی ک داشتی و هر آنچه ک برات اتفاق افتاد بصورت جبری دارن تو و افکار و احساسات رو کنترل میکنن



:خسته

بهار نارنج
بهار نارنج
هر کی میخواد شهید شه طلاهاش رو بیاره واس من ، من آدم امنی عم:گگگ

مهاجر
مهاجر
شهید چمران: وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد مشخص میشود

مهاجر
مهاجر
یکی از رویاهای من امشب تحقق پیدا کرد
شیعیان ایرانی مستقیم یهودیان بی همه چیز رو زدن
دیدن و شنیدن وحشت و فرار یهودیان حرومی قلبمو آروم میکنه
مابایهودیا حساب های قدیمی داریم خیلی قدیمی
خون انبیا و امامان ما بر گردن اوناس
واقعه عاشورا به گردن اوناس
فلسطین که برا هفتاد هشتاد سال پیشه

خانوم اِچ
خانوم اِچ
حلال کنید ما رو شاید شهید شدیم🫠🚶🏻‍♀️

خانوم میم
خانوم میم
الله اکبر⁦🇮🇷⁩

마흐디에
마흐디에
چرا خواهرم نه جواب پیام میده نه زنگ؟{-196-}

رها
رها
پریشب خواب دیدم یه گروهک توی ایران شکل گرفته ب رهبریه "ر ف س ن جانی"!!!!
بعد من قایمکی داشتم جلسه شون رو دید میزدم و با تعجب هی میگفتم واااااای اینا ک میگفتن این مرده این ک الان زنده س و چقدم پیر و چروکیده شده بود :/یهو یکی اسلحه‌گذاشت روی سرم گف حرکت کن :گگگ

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
آقا ما انتظار داریم بزنیم اونا هم منتظرن بخورن عجب تدبیری داریم ما سه شب درست نخوابیدیم...:خخخ

خانوم میم
خانوم میم
زن شهید حسین نیا می گه من همسرمو ندیده جواب بله دادم
پ با این وضع دیگه شهادت همسرم کنکله🚶

رها
رها
من جنبه ی مراسم عزا رفتن ندارم :-Sاینقد زاااااررررر زدم ک صاحب عزا اومد منو آرومم کنه :گریه

محمّد
محمّد
شفای مریض ها یادتون نره
البته بعد از دعا برای ظهور

یاس
یاس
بدترین جنایت جنگی تو صد روز نزدیک به ۳۴ هزار شهید داشته
جاده و ایران خودرو سایپا هم تو ۱۵ روز ۲۰ هزار کشته
اسراییل داخلی :رفتن
بعد من خواب فرار از دست اسراییل حمل با الاغ نبینم
بیا اینم تعبیرش :تف

aliaga
aliaga
آغاااا ی خاطره از شب های قدر بگم براتون...



من قبل خدمت سربازیم حدود سالای ۹۲ و ۹۱ ی مرضی داشتم شب قدر حدود ساعت ۱۲ شب میرفتم قبرستان شهرمون و کنار قبر عمو ی بزرگم ک شهید دوران دفاع مقدس هس جوشن کبیر میخوندم


آغا ی شب ک اونجا بودم بعد از جوشن کبیر چشم افتاد ب چن متر اونورتر ک ی قبر خالی بود و نازه کنده بودنش گفتم برم ی امتحانی کنم ببینم چطوریه


رفتم داخل و دراز کشیدم ی لحظه ی صدایی شنیدم و یکم بلند شدم دیدم ۳ نفر از من مریض تر دارن از بالا میان یکم دقت کردم دیدم طلبه هستن

آخه حوضه پایین قبرستانه
من بلند شدم و از قبر بیرون اومدم و لباسامو گرد گیری کردم ک اونا منو دیدن ب تت پت افتادن منم انگار ن انگار رفتم سوار دوچرخه شدم و رفتم
بیچاره ها فک کردن میت از قبر اومد بیرون:خخخ

:خخخ

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو