مهاجر
هعععی یاد این افتادم سال ۱۴۰۰ توی قسمتی از شعری گفته بودم
من ندانستم عمل چون جاهلانه میکنم
باختم من بر رقیبان این قمار عاشقی
مدتی از عمر من در فصل پاییزم گذشت
من نخوردم یک عدد از جان انار عاشقی
Tasnim
من که خیلی وقته مدرسه م تموم شده
پ چرا باید هر روز مشق بنویسم.
امروز کلی گشتم برگه نمدی اکلیلی پیدا کردم، اومدم خونه تاج هم درست کردم برای جشن الفبا
خانوم میم
من همونم که حوصله اکثر مردای محل کاروندارم
مهاجر
نمایشگاه کتاب نمیخواید بیایید یه قراری بذاریم دورهم جمع شیم
aliaga
وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۲۲-نور)
ببخشید و چشم بپوشید، آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
rahim
« گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.»
خیلی بد مزس اخه😑
🥲
عاخ جون ننه شوشوت امروز درس کرده بود
نوش جان مامان الی