یافتن پست: #سوگند

born78
born78
همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام

به تو و گریهٔ هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام

چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است...

born78
born78
اللهم عجل لولیک الفرجصدایت میکنم آقا
همین جایم خودم تنها
از این پایین به آن بالا، صدایم می رسد آقا؟
نگاهم در زمین گیر است؛ خودم هم خوب میدانم
بســـــــی دیر است، بســــــی دیر است برای پر زدن اما
امیدم را نگیر آقا
از این سقف گناهانم دعا بالا نمی آید، دعا آنجا نمی آید
دعایم را ببر بالا، شفاعت کن مرا آقـــــــــــا
شما را میدهم سوگند
به حق مادرت زهرا، نگاهت را نگیر آقا…

born78
born78
عبدالله بن عباس مي گويد: « روزي با رسول خدا در يکي از کوچه هاي مدينه مي رفتيم که علي ابن ابي طالب از راه رسيد و به رسول خدا اين گونه سلام کرد: «السلام عليک يا رسول الله و رحمه الله و برکاته» پيامبر نيز در پاسخ فرمود:« و عليک السلام يا اميرالمومنين » از لقبي که رسول خدا به علي بن ابي طالب داد، تعجب کردم و به پيامبر گفتم: « اي رسول خدا، آنچه درباره پسرعمويم، علي، گفتي، از روي محبت و دوستي شخصي با او بود يا لقبي از ناحيه خداوند؟» رسول خدا فرمود:« نه، به خدا سوگند، آنچه درباره علي گفتم، با چشم خودم ديده‌ام.» پرسيدم:« اي رسول خدا چه ديديد؟» پيامبر فرمود: «در شب معراج به هر دري از درهاي بهشت نظر مي‌کردم، روي آن نوشته شده بود: علي بن ابيطالب از هفتاد هزار سال پيش از خلقت آدم "اميرالمؤمنين" بوده است. » (بحارالانوار، ج 37، ص 339، حديث 81)

born78
born78
خواهرم

حرمت این پارچه ی مشکی تو

مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست

یادگار زهراست

نکند چادر او سرکنی اما روشت

منشت

بشود عین زنان غربی

خنده های مستی

چشمک و ناز و ادا

عشوه های ناجور
.

به خدا قلب خدا می گیرد

به خدا مادر من فاطمه شاکی بشود

به همان لحظه سیلی خوردن

لحظه پشت در او سوگند

خواهرم

چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد

خواهرم!

من،پدرم ایل و تبارم

همه ی دار و ندارم

به فدایت

حرمتش را نشکن...

مونا یزدی
مونا یزدی
دلگیر دلگیرم از غصه می میرم مرا مگذار و مگذر
با پای از ره مانده در این دشت تب دار
ای وای می میرم

سوگند بر چشمت که از تو
تا دم مرگ دل بر نمی گیرم
مرا مگذار و مگذر

سید ایلیا
سید ایلیا
روردگـــــ ـارا...

تورابه تمام عالـــ ــم سوگند

آنگاه که عاشقی درتاریکی شبــــــــ

به یاد عاشقی اشکـــــــــ میریزد...

کمی نگاهش کن...!!!

mr.hani
mr.hani
مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت!

آن گونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند.

و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت،بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟

مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدند و چون نسخه ای از فروشنده، چندبار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند!

و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟!

مهربانترین!

به ما بیاموز که دل آدمی عصاره وجود اوست،حرمت دل ها را از یاد نبریم.

به ما بیاموز که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم.

به ما بیاموز که سوگند راست بودنِ دروغمان را نام تو نسازیم.

به ما بیاموز که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم.

و به من بیاموز که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم.

حتی اگر فراموشم کنند...

سید ایلیا
سید ایلیا
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور

سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد

مهدی به میان شیعه برمی گردد

سید ایلیا
سید ایلیا
حضرت اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) فرمودند:
اى مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هيچ طاعتى فرا نمی ‏خوانم مگر آن كه خود بر شما. در عمل به آن. پيشى مى‏جويم و از هيچ گناهى بازتان نمی ‏دارم و نهى نمى‏كنم. مگر آن كه پيش از شما، خود را از عمل به آن باز می‏دارم.
نهج البلاغه، خطبه173

سید ایلیا
سید ایلیا
دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی

چشمم به ره عاطفه خشکید ؛ کجایی؟؟



با شِکوه ی من چهره ی آدینه ترک خورد

از سوی تو اما نه تبسم ؛ نه ندایی



از بس که در اندیشه ی تو شعله کشیدم

خاکستر حسرت شده ام ؛ نیست دوایی؟



آمار تپشهای دلم را به تو گفتم

پرونده شد اندوه من از درد جدایی



سوگند به آوای صمیمانه ی نامت

از عشق فقط قصد من و شعر شمایی



هر فصل دلم بی تو ببین رنگ خزان است

آغاز کن ای گل ! سفر سبز رهایی

سید ایلیا
سید ایلیا
به نگاهت سوگند و به آن مهرکه ازآن لبریز است

که دگر سینه به اندوه غمی نسپارم

قلب در سینه و مهر تو در آن لبریز است

کفر باشد که بجز مهر به دل بسپارم

آیت خوبی و عشقی که با یک لبخند

سوز و سرمای خزان را در به دی بسپارم

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو