یه همسایه داشتیم چندین سال اسارت بود ،وقتی برگشت هم موجی شده بود ،زنش باردار بود ک اینو اسیرش کردن ...زن و بچه رو ک دیگع نخواست
روزا میرف کوه قلوه سنگمیریخت توی کیسه میآورد خونه،شب ک میشد( اون موقع ها دیوار حیاط ها کوتاه تر از الان بود )همون قلوه سنگ ها رو با سرعت زیاد پرت میکرد و هواااار میکشید ک دشمن حمله کرده و بابا اینا بزور میرفتن ک آرومش میکردن ...
دخترش بزرگ شد ،معلم شد ،باباشو برد پیش خودش ولی در نهایت دختره الان تيمارستان بستریه ...
هوش کلامی که به عنوان هوش زبانی یا هوش زبانی-حرکتی نیز شناخته میشود، یکی از انواع هوشهای چندگانه است که توسط هاوارد گاردنر، روانشناس برجسته، مطرح شده است. این نوع هوش به توانایی فرد در درک و استفاده از زبان اشاره دارد.
افراد با هوش کلامی بالا در موارد زیر مهارت دارند:
درک و استفاده از کلمات: این افراد به طور ذاتی درک عمیقی از کلمات، معانی و کاربردهای مختلف آنها دارند.
مهارتهای زبانی: آنها در صحبت کردن، نوشتن، گوش دادن و خواندن مهارت دارند.
یادگیری زبان: به سرعت و به آسانی زبانهای جدید را یاد میگیرند.
استدلال کلامی: میتوانند به طور منطقی و متقاعد کننده با استفاده از زبان استدلال کنند.
خلاقیت زبانی: در نوشتن داستان، شعر و سایر اشکال خلاقانه زبانی مهارت دارند.
برخی از مشاغلی که برای افراد با هوش کلامی بالا مناسب هستند:
همانطور که میدونید مغز نمیتونه همزمان به دوتا چیز تمرکز کنه اگه به دو چیز بخواد تمرکز کنه ناخودآگاه از یکیش غافل میشه
یک بازی هستش که کمک میکنه نیم کره دیگه ی مغز فعال بشه جوری که مجبوری همزمان به دو چیز تمرکز کنی
بازی two cars واقعا چیز جالبیه حتما امتحانش کنید
مدتیه خودم به جای انی دسک از یه نرم افزار ایرانی به اسم آردسک استفاده میکنم از نظر امنیتی نمیشه قطعی گفت که این قویه ولی ضعیف هم نیست فعلا چون زیاد استفاده نشده نمیشه نظر خاصی برا امنیتش داد ولی سرعتش فوق العاده هست
اتومبیل مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و راننده مجبور شد همانجا به تعویض لاستیک آن بپردازد.
هنگامی که آن مرد سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهرههای چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهرهها را برد. مرد حیران مانده بود که چکار کند. او تصمیم گرفت که ماشینش را همانجا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود. در این حین، یکی از دیوانهها که از پشت نردههای حیاط تیمارستان، نظارهگر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی!
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد، ولی بعد که با خودش فکر کرد، دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند. پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست. هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: "خیلی فکر جالب و هوشمندانهای داشتی، پس چرا تو را توی تیمارستان انداختنت؟"
دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانهام، ولی احمق که نیستم!
بعد اون بی ادبانه اس؟😐😐😐
آروغ هم باد معده است اساتید