یافتن پست: #زلف

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دل در سر زلفش شد، از طره طلب کردم
گفتا که: لب او خوش اینک سرِ ما پیوست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
کفر سر زلف او غارتگر ایمان است
قصد دل و دینم کرد ایمان مرا برده است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بگشود نقاب از رخ بربود دل و دینم
زنّار سر زلفش جانم به میان در بست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
زلفِ یار

باد مغرب در وزش بود زلفِ یارم محوِ نَقش
تا نسیم مشرق آمد, شد پریشان نقشِ فَرش
مغرب و مشرق چِرایی صاحب زلفِ قشنگ
بَس جمیل اَستا جمیلان در جمالند بی درنگ

حضرت@دوست
حضرت@دوست
فتحِ قله گر به دل باشد یقینا فاتحی
جسم به فتحِ قله یابی فاتحِ ناقابلی
قابل و ناقابلی زلف پریشانِ دل است
دل به دلدادی قبولی غیرِ دلدادی وِل است


حضرت@دوست
حضرت@دوست

عشق دنیایی بدنیا زلف پریشان میکند
لیلی و مجنونی ماند قِصه گویان میکند
عشق عقلانی یقینا در سماوات است بقا
اولین عاشق در عالم ها از اول شد خدا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
زلف پریشان کن نه دنیا فوق دنیا , آسمان
عاشق عاقل به معشوقش همانا جانِ جان
می رسد آنگه در عالم ها به زلفِ یارِ خویش
زلف پریشان میکند با دیدن دِل دارِ خویش


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خلقت زلف پریشان رازِ محبوب است زِ دل
صاحب العرش جلیل دلبستگی دارد به دل
گر دلی پیوندِ دل گردد دلی که مالک است
آسمان ها سِیر نماید آنکه دنیا سالک است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
زلف پریشان

دوش بر دوش ِ تو آن زلف ِ پریشان دیدم
بخت ِ شوریدۀ خود، بی سرو سامان دیدم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
طره ی زلف سیاه تو چه بازی ها کرد
نرگس دیده ی تو دورد شراب است مرا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
از خم زلف سیاهت نتوانم برهم جانا من
دیدن روی گلت همچو سراب است مرا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گله ای چند

از زلف سیاه تو دارم گله ای چند
وان چشم خمارین و غنچه لب چون قند


حضرت@دوست
حضرت@دوست
زلف سیاه

یاد آن تاب که پیچیده برآن زلف سیاه

یادآن چهره ی روشن آن ماه

چشم می بندم ومن در نظرت می آرم.


حضرت@دوست
حضرت@دوست
غمِ عشقِ تو

بس که بر زلفِ پریشانِ تو دل پیچیدست
قامتم سروِ رسا بود چو نون گردیدست


صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو