یافتن پست: #دلنوشت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عشق.{دلنوشته}==================
حباب........{واقعیت.انچه هست.که می بینیم}...
تو در ذهن من..من در فکر.تو............
چه {مضحک} این بازی {حبابی}


دانلود موزیک



از تبار ملکوت
از تبار ملکوت
اومدم دنیا به زندگی گفتم سلام:سلام
جوابمو نداد:حلما
گفتم خوبی؟؟؟گفت به تو ربطی نداره{-38-}
گفتم منم خوبم
{-168-}{-168-}
گفت به من ربطی نداره{-15-}
گفتم خستم
گفت به درک{-15-}
گفتم خوابم میاد
گفت به جهنم{-15-}
گفتم منتظرم
گفت کی؟؟؟؟؟{-30-}
گفتم نمیدونم{-28-}
گفت پس به درک به جهنم
گفتم دارم میرم:رفتن
گفت کجا ؟؟؟؟قال گوناغیمیز اُل
گفتم نه دم در منتظرن
گفت پس سر رات این اشغالارم بزا بیرون
{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}

من نوشتمش ولی درد دلم نیس تقدیم میکنم به اونایی که از دنیا سیرن

از تبار ملکوت
از تبار ملکوت
@zira سلام
-سلام-

شــادی
شــادی
...{-190-}{-172-}

شــادی
شــادی
خیالت را خیال رفتنش نیست...
خودت چه؟!
قصد برگشتن نداری؟{-152-}




شــادی
شــادی
هميشه قبل از بحث با هر كسى دو تا سوال از خودتون بپرسيد :
كجاى زندگيشم؟ كجاى زندگيمه؟
اگه جواب هيچ جا بود بحث بيخود نكنيد !




شــادی
شــادی
دردهاىِ يک زن ...

خيلی بيشتر از آني‌ست ؛
كه بر زبان مى آورد ...!


@oxiiizhen

مونا یزدی
مونا یزدی


سحر پانزدهم

و... وعده دیدار رسید...

ســـلام مادر!
برای عرض تبــــریک آمده ام!
قدم نو رسیــــده ات، مبــــــارک...

همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو، لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر
کشانده ام...

چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود...
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن درب خانه ات...

هلال رمضان، به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود...
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟

صدای نوزادت خواب را از چشمان مان ربوده است...
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی، قند در دلمان، می کند!
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند...

آغوشت، مأمن بی همتای دربدری های من است،
کاش، لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی،
و هزار بار، عاشقانه بنوازی ام؛ مادر

پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو...
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام. ..
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نَفْس تو را ، به یک جرعه سر بک

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
.بـہ سـﻤــت خــ♡ـدا:

راه نشانم بده

کارگردان دنیا خداست!

مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست، سالم است یا بیمار!
مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم، نقشی به ما داده! نباید از سخت بودن نقش گله‌مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است...
امیدوارم خوش بدرخشید!!!

غر نزنید... گله نکنید...
خدا حکمت همه کارها را میدونه
فقط مرتب بهش بگو :

ای که مرا خوانده‌ای، راه نشانم بده

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
شب جمعه شب استجابت دعاست.لطفا واسه بابای عزیزم دعا کنید.حالش اصلا خوب نیست.خدایی بی انصافیه این همه زجر کشیدن و درد کشیدن.{-31-}{-60-}

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
دلنوشته لیدر مهاجمان سفارت‌ عربستان برای رهبر جمهوری ‌اسلامی:

ما رجای واثق داریم که پرچم به دست شما به دستان امام‌مان خواهد رسید.

حجت‌الاسلام حسن کردمیهن، متهم به فرماندهی مهاجمان به سفارت عربستان، در آستانه برگزاری دادگاه متهمان این پرونده، نامه‌ای بلند بالا خطاب به رییس جمهور نوشت که قسمت پایانی آن دلنوشته‌ای خطاب به رهبر جمهوری‌ اسلامی است:

... " دو جمله ای با پیرمرادمان، مولایمان، آقایمان، امام‌خامنه‌ای

اول اینکه:
آقاجان!
دراوج تهمت‌ها و فشارها تنها چیزی که پناهگاه‌مان بود، خیره‌ شدن به سیمای ‌ملکوتی‌تان و اندیشه در صبر ایوبی‌تان بود.
و تنها کسی که با بصیرت تامه، حمله‌ی ناجوانمردانه به جوانان انقلابی را تشخیص داد و در فضای عمومی از آبروی خود خرج کرد و از انگیزه‌های آنان حمایت کرد، شما بودید.

حتی یک نفر، تأکید می‌کنم که حتی یک نفر از صاحبان تریبون و رسانه غیر از شما ، درفضای عمومی اینکار را نکرد.

و دوم اینکه:
این سرباز بی خاصیت و نالایق و به درد نخور شما با تمام اخلاص و از ژرفنای دل عرض می‌کنم که اگر قصور یا تقصیر یا افراط یا تفریط از جانب بنده یا مباشرین یا مسببین یا

پلاک
پلاک
.#دلنوشته
.

|بسم الله|

حال عجیبی دارم من...
اگر بدانی درسرم چه هوایی ست برای آدم شدن...
اگر بدانی در دلم چه شوقیست برای دیدن حرمت..
اگر بدانی در چشمانم چه اشکی ست برای گذشته ام..
بی شک ب دلم سر میزنی ..
من نیز عاشق این شده ام..

من مشتاقانه در پی نگــاه توام یا رضــا
شهادتم را از پنجره فولاد ِتو میخواهم





منتظر
منتظر
دلنوشته ای به امام زمان (ع)
·٠•●✿ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ✿●•٠·˙
مولای من!
میخواهم امروز با شما حرف بزنم چرا که اعتقاد دارم ،یَسْمَعونَ کَلامی،
پس ای آقای مهربانی ها ! در آغار سلام علیکم،
نه تنها از طرف من بلکه، عَنْ جَمیعٍ الْمومنینَ وَ المُومِنات،
چرا که می دانم یُرَدَُون سْلامی.
یابنَ الصَّراطِ المُسْتَقیم ! امروز می خواهم عهدم را با شما تجدید کنم،
عهدی که بارها آن را شکسته اما،
اما هربار به دنبال فرصتی بوده ام که دوباره آن را تجدید کنم.
یابنَ البُدورِ المُنیرَه ! به من هم حق بده که گاهی تو را فراموش کنم،
چرا که عَزیز عَلیَّ عَنْ اَرَی الخَلْقَ وَ لا تری،
اما با همه ی وجودم اقرار می کنم تو را دوست دارم.

یابنَ یس وَ الذَّاریات !
به من هم لیاقت بده در چنین روزی دستانم را بالا برم و
از خدای بخواهم عَجّلْ لَنا ظُهورَه، چرا که معتقدم، نَریه قریبا.

یابنَ الاَنجمِ الزَّاهرَه !
هرچند گاهی دیگرانی که شما نمی پسندیدید را، یاری نمودم،
دنبالشان رفتم و از آنها دفاع کردم،
اما می خواهم که:
اللهمَ اجْعَلنی مِنْ انْصارِه و اعوانه وَ الذّابینَ عنه وَ المُستَشهَدینَ بین یدیه.

یابنَ النَبإ العَظیم !
هر چند گاهی زی

صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو